مثلث انتخابات 98
بهروز نعمتي
يك سال تا انتخابات مجلس يازدهم زمان باقي مانده است؛ هرچند هنوز فاصله زيادي با آن داريم اما تحليلهاي متفاوتي از آنچه در گود انتخابات رخ خواهد داد به گوش ميرسد. اگر قرار باشد نگاهي به آرايش سياسي احتمالي براي انتخابات سال آينده داشته باشيم، اولين موضوعي كه بايد آن را مد نظر قرار دهيم گفتمانها و تفكرهاي سياسي است كه جامعه امروز ما با آن مواجه است؛ گفتمانهايي كه تفكر اصلاحطلبي، اصولگرايي و معتدلين را شامل ميشود. طبيعي است هر سه تفكر در انتخابات آينده ميتواند نقش خود را ايفا كند اما باز موضوع ائتلاف در اين ميدان پررنگ ميشود.
به نظر ميرسد چنانچه ائتلافي كه در سال 94 تشكيل شد با يك اصلاحات، رويكرد و مانيفست مشخص و روشن ادامه پيدا كند به گونهاي كه سهم هر جريان مشخص باشد و در انتهاي كار افراد به سهمخواهي متهم نشوند، اين ائتلاف ميتواند آينده روشني را براي كشور به دنبال داشته باشد. موضوع ديگري كه در مسير انتخابات نميتوانيم از آن غافل باشيم نقش افراد است. به نظر ميرسد برخي افراد مانند علي لاريجاني، ناطقنوري و سيدمحمد خاتمي با وجود گلهمنديها ميتوانند در جريان انتخابات تاثيرگذار باشند. به عبارت ديگر نوع نگاه اين افراد ميتواند يك اجماعي در ميان جريانهاي سياسي ايجاد كند. بنابراين بايد گفت انتقاداتي كه در مورد افراد مطرح ميشود نبايد فضا را به سمتي هدايت كند كه نقش و ميزان تاثيرگذاري آنها را به فراموشي بسپاريم. لذا هم جريانها، هم ائتلاف جريانها و هم حضور پررنگ افراد تاثيرگذار ميتواند نقش قابل توجهي در مسير انتخابات داشته باشد. شايد برخي بگويند دوران محور قرار گرفتن افراد گذشته است ،شايد تا حدودي اين بحث درست به نظر برسد اما اينكه بگوييم افراد نقش خود را كاملا از دست دادهاند و رهبري جريانات سياسي ديگر تاثيرگذار نيست شايد صحبت چندان دقيقي نباشد، چراكه اين افراد ميتوانند ديد جديدي را به جامعه منتقل كنند. با اين صحبت شايد اين سوال مطرح شود كه آيا گلهمنديها و دلخوريهاي امروز جامعه جايي براي نقشآفريني اين افراد به جا گذاشته است؟ به نظر ميرسد هنوز نقش افراد كمرنگ نشده و اين موضوع را ميتوانيم در ماجراي استعفاي محمدجواد ظريف مشاهده كنيم. به عبارت ديگر تا پيش از آنكه ظريف از سمت خود استعفا دهد بخشي از جامعه انتقادات جدي به او داشتند اما بعد از استعفا اين خواست جامعه بود كه ظريف، وزير بماند؛ درباره حلقه سهنفره لاريجاني، ناطقنوري و سيدمحمد خاتمي هم وضعيت به همين ترتيب است. بدين معنا كه هرچند برخي دلخوريها از سوي جامعه نسبت به اين افراد مطرح ميشود اما وقتي پاي انتخاب به ميان بيايد اين افراد چنانچه در كنار هم باشند ميتوانند نقش مهمي ايفا كنند. ما از ائتلاف و لزوم آن ميگوييم اما وقتي به بحث مينشينيم نميتوانيم نسبت به چند و چون آن بيتفاوت باشيم، بنابراين از خود ميپرسيم آيا اين ائتلاف شدني است؟ براي پاسخ به اين سوال نگاهي به گذشته مياندازيم و ميبينيم هم در جريان انتخابات سال 94 و 96 نتايج خوبي به دست آورديم، بنابراين ميتواند اين نتايج و اين تجربيات در جريان انتخابات 98 نيز تكرار شود. البته اين تنها مسالهاي نيست كه بايد نسبت به آن نگاه دقيقي داشته باشيم بلكه مساله مهمتر به واكنش مردم مربوط ميشود و پاسخ به اين سوال كه آيا مردم با اين ائتلاف همراهي خواهند كرد؟ پاسخ اين سوال نيز روشن است، مردم با وجود دلخوريها، دايم در حال سبك و سنگين كردن اوضاع هستند لذا اين اميد وجود دارد كه در صورت ائتلاف، مردم نسبت به آن اقبال نشان دهند. البته اين را هم بايد گفت، چنانچه انتخابات 98 بدون هيچ ائتلافي برگزار شود باز هر كدام از سه جريان در مجلس يازدهم سهمي خواهند داشت.