سهراب و گفتوگوي شاعرانه
جمال ميرصادقي
سهراب سپهري شاعري است كه بيان گفتاري را به شعر نزديك كرد. از اين رو برخي از تاثيرگذاري او بر فروغ فرخزاد سخن ميگويند، در مقابل گروه ديگري معتقدند اين فروغ بود كه ابتدا چنين شيوهاي را به كار گرفت و سهراب از او تاثير پذيرفت. فارغ از اينكه كدام يك از اين دو شاعر بر ديگري اثر گذاشته، ما شاهد ورود بيان گفتوگويي در شعر آنها هستيم و همين ويژگي در شعر آنها باعث ماندگاري اين دو شاعر و قرار گرفتن آنها در زمره بزرگان شعر فارسي شده است.
به عنوان مثال در شعري مانند «آب را گل نكنيم» زماني كه سهراب ميسرايد: «در فرودست انگار، كفتري ميخورد آب/يا كه در بيشه دور، سيرهاي پر ميشويد/يا در آبادي، كوزهاي پر ميگردد/شايد اين آب روان، ميرود پاي سپيداري، تا فرو شويد اندوه دلي/ دست درويشي شايد، نان خشكيده فرو برده در آب/ زن زيبايي آمد لب رود/ روي زيبا دوبرابر شده است»، گويي شاعر در حال گفتوگوست.
در زبان شعري فروغ فرخزاد نيز چنين سبكي ديده ميشود، به اين معنا شعرهاي او در عين زيبايي، به زبان عادي و روزمره نزديك شدهاند و يكي از امتيازات فروغ نسبت به ديگر شاعران در انتخاب همين سبك است.
البته گروهي معتقدند فروغ بيش از آنكه از سهراب تاثير گرفته باشد، تحت تاثير ابراهيم گلستان بوده و در مقابل دستهاي ديگر بر اثرگذاري فروغ بر گلستان سخن ميگويند. فارغ از بحث درباره اين موضوع ميتوان گفت ادبيات نوشتاري و بيان داستاني اين نويسنده به شعر نزديك و داراي وزن است و فروغ نيز بيان شعري را با بيان گفتاري در آميخته است.