مورخ موحد سوسياليست
عبدالله ناصري
آشنايي من با دكتر آئينهوند به سالهاي اول انقلاب بازميگردد. ارديبهشت سال 1359 اولين ديدار من با استاد آئينهوند بود. انقلاب فرهنگي شده بود و دانشگاهها تعطيل شد. ايشان معطل تدريس و من معطل تحصيل بودم. دوستي در مجله سروش مرا با ايشان آشنا كرد و رفاقتي جداي از رابطه شاگردي و استادي بين ما برقرار شد. شايد بتوانم بر اساس اين آشنايي، فعاليت فكري و فرهنگي ايشان بعد از انقلاب را در سه دوره به تصوير بكشم: 1. سال 59 تا سال 63،2. سال 63 تا سال 68،3. سال 67 تا زمان درگذشت دكتر آئينهوند.
من پيشتر برخي يادداشتهاي او را در حوزه تاريخ و ادبيات متعهد خوانده بودم و اولين سوالم از او اين بود كه چطور با توجه به تحصيلات دانشگاهي در رشته ادبيات عرب، خود را بر تاريخ متمركز كردهايد؟ ايشان پاسخ داد كه آنچه مرا به تاريخ سوق داد، ادبيات سياسي متعهد شيعه بود كه از اين رهگذر با علماي شيعه در طول تاريخ آشنا و به مطالعات تاريخي علاقهمند شدم. در دوره اول جز در دورهاي كوتاه تمام فعاليتهاي ايشان در حوزه تاريخ بود. دوره دوم از سال63 تا 68، من در دمشق با ايشان ارتباط داشتم. در اين دوره آشنايي با كساني چون دكتر ابراهيم بيضون استاد دانشگاه لبنان و دكتر مجيد كوثراني و دكتر عمادالدين خليل از اساتيد تاريخ سوريه، ذهنيت تاريخي دكتر آئينهوند را به خوبي شكل داد. در اين دوره يك بار از ايشان پرسيدم، آيا ميپسنديد شما را به عنوان يك مورخ موحد سوسياليست قلمداد كنند؟ ايشان گفت: تعبير و برداشت خوبي است.
بيشتر دغدغههاي دكتر آئينهوند، در حوزه اجتماعيات و تاريخ اجتماعي بود. در اين دوره علاوه بر ذهنيت جديد و جامع تاريخي، سرفصل آشناييهاي جديدي براي دكتر آئينهوند بود. در سال 1364 سفري دو روزه با هم به بيروت داشتيم و به برخي مراكز فرهنگي و انتشاراتي سفر كرديم. طولانيترين ديدار ما از مركز دراسات الوحده العربيه در بيروت بود. ايشان بعد از ديدار از اين مركز، بسيار ترغيب شد كه مركزي مشابه در ايران تاسيس كند كه اين امر در سالهاي بعد در قالب نشر توت محقق شد.
يكي ديگر از دغدغههاي دكتر آئينهوند تخصصي كردن رشته تاريخ در دانشگاهها بود و هميشه هم با افتخار و علاقه وافر از سهم دكتر معين در توسعه علوم انساني در دانشگاهها ياد ميكرد. به خاطر دارم حدود سال 64-63 در بزرگداشت سيدرضي در دمشق، با دكتر آئينهوند به اين مراسم رفتيم و با دكتر شاكر فهام وزير آموزش عالي و تربيت سوريه و دكتر عمر فروخ استاد دانشگاه امريكايي بيروت صحبت ميكرديم، هر دو از چهرههاي شناخته شده در جهان اسلام و جهان غرب در حوزه علوم انساني بودند. دكتر آئينهوند از تخصص علمي اين اساتيد پرسيد و گفت: تخصص وزير ما پزشكي است. هر دو نفر شگفتزده شدند و گفتند: چطور در كشوري كه اين همه تاريخ و ميراث فرهنگي دارد، سكان وزارت آموزش عالي را به پزشكان سپردهاند؟
يكي از دغدغههايي كه دكتر آئينهوند در دوره اقامت در شامات به آن توجه كرد، تخصصي كردن دانش تاريخ در دو مقطع فوق ليسانس و دكتري بود. به خاطر دارم كه مقاومتهاي سنگيني در برابر تلاشهاي دكتر آئينهوند صورت ميگرفت. بسياري از اساتيد قديمي معتقد بودند كه تاريخ، همين تاريخ محض است و نيازي به تقسيمبندي نيست. دكتر آئينهوند در شوراي برنامهريزي بسيار تلاش كرد كه اين آرزو را محقق كند و خوشبختانه پيگيريهاي او جواب داد و با پيگيريهاي او امروز شاهد گرايشهاي مختلف در تاريخ هستيم.
دوره سوم فعاليت دكتر آئينهوند بعد از بازگشت به سوريه به ايران و اخذ مدرك دكتري دانشگاه سنت جوزف لبنان در رشته ادبيات عرب و انتقال از دانشگاه الزهرا(س) به دانشگاه تربيت مدرس است. در اين دوره ايشان ضمن اينكه فعاليتهاي تخصصي را در حوزه تاريخ دنبال كرد، اقدام مهم تاسيس انجمن علمي و تاريخ بود. اولين جلسه براي تشكيل اين انجمن، سال 1368 برگزار شد. برپايي اين انجمن دستكم سه نوبت با مانع روبهرو و جلسات متعددي براي تشكيل انجمن تاريخ برگزار شد. محوريت اين جلسات با دكتر آئينهوند بود، تا اينكه در نهايت آرزوي او در سال 1385 يا 1386 نتيجه داد. دكتر آئينهوند ميخواست يك مركز علمي نشر و پژوهش شبيه الگويي كه در لبنان ديده بود، برپا كند. گام نخست را با تاسيس نشر توت برداشت، اما شرايط اقتصادي و فرهنگي جامعه ادامه حيات را تضمين نكرد. يكي از دغدغههاي بزرگ دكتر آئينهوند از ميانه دهه 1380 به بعد، مسائل نوانديشي ديني بود. ايشان در دوره حضور در سوريه آثار نوانديشان مسلمان را خوانده و با برخي آشنا شده بودند. ايشان اين دغدغه را از دهه 1380 به بعد به طور جدي دنبال كردند و آثاري را در اين زمينه در نشر توت ترجمه و منتشر كردند. دكتر آئينهوند معتقد بود در اين حوزه ادبيات قابل توجهي نداريم و بايد آثار فراواني را در اين زمينه منتشر كنيم تا محققان به تدريج وارد اين حوزه شوند. يكي از كساني كه دكتر آئينهوند در حوزه نوانديشي ديني از او متاثر بود، مرحوم محمد عابدالجابري و كتاب نقد عقل سياسي (در ايران با عنوان عقل سياسي در اسلام ترجمه شده) او بود و سهگانه مشهور جابري يعني منشا تحولات تاريخي قبيله و غنيمت و عقيده را در رويكرد تاريخي خودش دنبال ميكرد. يك بار در اين اواخر از او پرسيدم كه آيا هنوز ميتوانم شما را مورخ موحد و مسلمان سوسياليست بخوانم كه ايشان تاييد كرد. او از دو نفر به عنوان متفكران ايراني كه متوجه اهميت اجتماعيات در تاريخ هستند، ياد ميكرد: اول استاد محمدرضا حكيمي و دوم مرحوم استاد علامه سيدجعفر شهيدي. استاد تاريخ اسلام