سرنوشت ميزها
كيوان كثيريان
1- برنامه پيش از افطار شبكه سه با اجراي بنيامين بهادري هم تعطيل شد تا تلويزيون باز هم هزينه بالاتري براي حمايت از مدير شبكه سوم و تصميمات او بپردازد.
2- تصميم تلويزيون درباره اجراي برنامهها توسط بازيگران مشهور سينما همانقدر خام و بدون كارشناسي بود كه حالا ممنوعيت ناگهاني اجرا توسط آنها. فكر كنيد همين دو ماه پيش در جشنواره جامجم به چندتايشان به عنوان بهترين مجري جايزه دادند و حالا رسما حضورشان را ممنوع ميكنند. اين تصميمات متناقض و خامدستانه، خبر از يك بلاتكليفي جدي مديريتي ميدهد كه قابل بررسي است.
3- معلوم نيست چرا بنيامين را دعوت كردند، چرا با او قرارداد بستند، چرا نامش را رسانهاي كردند و چرا به يكباره برنامهاش را لغو كردند! آيا اينها بخشي از يك سناريوي مشخص است؟ به گمانم بله.
آنچه بديهي به نظر ميرسد، آن است كه يك مدير بدون سابقه قابلتوجه و قطعا شهرتطلب، سناريوي سادهاي براي ديده شدن و سر زبان افتادن دارد. دايما ماجرا ساختن و مقابله با چهرههاي مقبول و مشهور و انجام حركات ايذايي درباره آنان تمهيد سادهاي است كه برخي به كار ميبندند تا بهصورت مداوم نام خود را در رسانهها و افواه، كنار چهرهها قرار دهند؛ حتي در نقش منفي ماجرا. معمولا هم يك مجموعه كانال و صفحه در فضاي مجازي دراختيار دارند كه هم آنها را حمايت كنند و هم به تخريب منتقدانشان مشغول شوند. اين افراد، شهوت ديده شدن خود را اينگونه اقناع ميكنند. اين دسته آدمها توي دلشان معتقدند بدنامي از گمنامي بهتر است. البته روش موفقي هم هست. جواب ميدهد. الان مدير مورد اشاره در مدت كوتاهي براي خود اسمي بههم زده و به عنوان حذفكننده اين و آن به خاطر سپرده ميشود. ظاهرا هم به هدفش رسيد، برايش بد نشد. حتما مديران بالادستي او به اين رفتارش آگاهند. لابد يا از كارهايش رضايت دارند يا زورشان به او نميرسد كه در هر دو حالت واي به حال همه.
4- نكته مهم آنكه بعيد نيست اگر بنيامين به تلويزيون ميآمد اجراي موفقي هم داشت؛ صداي خوش و سيماي جذاب او به همراه بيان خوب و تجربه كوتاه بازيگري و ويژگيهاي شخصياش ميتوانست برايش امتياز باشد. اما مساله مهم آن است كه اصلا چرا تلويزيون از مجريان باسابقه خودش استفاده نميكند؟ چرا مجريان موفقش را يكييكي حذف كرد و دستش اينچنين خالي شد؟ حسني كجاست؟ يحيوي كو؟ شهرياري؟ رشيدپور؟ ضابطيان؟ و خيليهاي ديگر كجا هستند؟
5- به هر روي اگر اوراقچيها ميز عادل فردوسيپور در برنامه نود را به يك ميوهفروش رباطكريمي ميفروشند، چه باك. ميزي كه شاهد همراهي با مردم بود به دل مردم برگشت. رويش هندوانه ميفروشند. خيلي هم مفيد است. آن ميز جايش توي آن سازمان نبود، اما آنچه مسلم است ميز مديريتي مدير فلان شبكه به همين كار هم نميآيد. گويا ميز عادل را يكي از مردم خريده تا ترميمش كند و نگه دارد براي روز بازگشت او. ميزها هم سرنوشتهاي متفاوتي دارند، مثل صاحبانشان.