رمان بخوانيد، سيگار نكشيد
اسدالله امرايي
«تأسيس باشگاهي براي سيگاريها فكر تازهاي نيست. در انتهاي قرن نوزدهم تعدادي باشگاه ويژه سيگاريها در لندن وجود داشت كه همگي هم پررونق بودند. اين باشگاهها «ديوان» خوانده ميشدند. ديوان از نظر لغوي ريشه در زبان فارسي دارد و اين كلمه سكندري خوران راه خود را به زبان انگليسي باز كرده و معنايش از مجموعه اشعار به بارگاه و بعد به اتاقي كه يك طرفش به حياطي با صفا باز باشد و بعد به يك جور مبل تغيير كرده، در مقطعي هم بر باشگاه ويژه سيگاريها دلالت ميكرده. ديوانهاي اواخر قرن نوزدهم مكاني بودند براي جنتلمنهاي انگليسي تا در آرامش سيگار بكشند. اين باشگاهها همچنين محلي بودند براي در امان ماندن از زنها كه عضويتشان مطلقا ممنوع بود. اما حالا كه در پايان قرن ديگري هستيم، همه چيز فرق كرده.» نيما ملكمحمدي با ترجمه رمان «بيست» اثر ريچارد بيرد، نويسنده معاصر انگليسي او اين نوع خاص از رمان را در ايران معرفي كرده است. اين رمان اولين كتاب از ريچارد بيرد، نويسنده انگليسي است كه با خريد حقوق اثر در ايران ترجمه و منتشر شده و نشر چشمه ناشر آن است. بيرد در اغلب رمانهاي خود تحت تاثير آموزههاي گروه اوليپو(كارگاه ادبيات بالقوه) قرار دارد. اوليپو در سال 1960 توسط ريمون كنو و فرانسوا لو ليونه در پاريس پايهگذاري شده كه بر مبناي تحميل محدوديتهاي اختياري و خودخواسته توسط نويسنده با هدف دستيابي به فرمها و الگوهاي بديع نوشتاري است. بيرد هم در رمان خود براي ايجاد الگويي مشابه ذهن فرد معتاد به سيگار به محدوديتهاي ساختاري و خودخواسته اوليپويي متوسل ميشود. رمان بيست شرح 20 روز نخست تلاش گرگوري سيمپسون براي ترك سيگار است. او كه 10 سال هر روز 20 نخ سيگار دود ميكرده، تصميم ميگيرد هر بار كه هوس سيگار ميكند با نوشتن دستهاي خود را مشغول نگاه دارد و چون گرگوري تنها موقعي كه هوس سيگار ميكند، دست به قلم ميبرد هر چيزي كه مينويسد در نهايت به سيگار ارتباط پيدا ميكند. به گفته بيرد، اين محدوديتهاي مضموني و نيز بازيهاي فرمي با عدد 20 در نهايت بازتابي از محدوديتهايي مشابهي هستند كه اعتياد به سيگار بر زندگي فرد سيگاري تحميل ميكند. «اين جوري شد كه وقتي تتو به خانه من نقل من مكان كرد، ايده خريد پلاك برنجي و صندليهاي دستهدار بزرگ قهوهاي و تصاوير روي ديوارها را مطرح كرد. همهاش يك جور شوخي بود ولي شايد براي اين هم بود كه امي را يادش بيندازد. بعد هم والتر كلكسيون سيگارش را درآورد و بعد هم به دوستان سيگارياش را و به نظرمان كار با مزهاي آمد. تظاهر كنيم واقعا باشگاهي در كار است.