چرا ازدحام در اورست؟
سامان موحديراد
در هفتهاي كه گذشت
10 كوهنورد در ازدحام جمعيت كوهنوردان در اورست جان باختند. تصاويري كه از وضعيت بلندترين قله روي كرهزمين در اين هفته منتشر شده چيزي شبيه به وضعيت پيادهرو بوستانهاي تهران در تعطيلات سيزدهبهدر ميتوانست باشد، با اين تفاوت كه آن جمعيت عجيب در هم تنيده و كنار هم قطار شده روي يكي از يالهاي قله اورست در شرايط عجيبي با تجهيزات عجيبتري در ارتفاع هشت هزار متري از سطح دريا ايستاده و منتظر بودند با روان شدن ترافيك كوهنوردان خودشان را به قله برسانند، سلامي عرض كنند، عكسي بگيرند و برگردند. تصويري كوتاه، گويا و بهشدت هولناك از اتفاقي كه براي زمين در حال رخ دادن است. اينكه ديگر هيچجا در اين نقطه آبي دوستداشتني وسط كهكشان از دست انسان در امان نخواهد بود. حضور انسان در آن ديگر تنها به نقش كاوشگر و كاشف زيباييها ختم نميشود. ما آمدهايم كه نابود كنيم. ما آمدهايم با همه تجهيزات و وسايل و غذاهاي آماده و هزاران تن آشغال كه حتي مرتفعترين نقطه كرهزمين را هم فتح كنيم و اثري از خودمان در آنجا باقي بگذاريم تا در تاريخ ثبت شود كه ما اينجا هم بودهايم. چه تصوير تلخ و وحشتافزايي از آينده نزديك پيشرويمان در اين جهان ترسيم ميشود.نميدانم اين احساس قادر مطلق بودن انسانها در برابر طبيعت از كجا ميآيد ولي چرا حتي براي يكبار هم كه شده به خودشان نميگويند «چطور است به جاي اينكه روي اينجا تاثير بگذارم كمي بنشينم و ببينم و از آن تاثير بگيرم؟» چطور است به جاي اينكه وسط جنگل گلستان جاده بكشيم و جاده را پر از تابلوهاي «زيستگاه پلنگ، خرس و...» بكنيم، بگذاريم حيوانها در خانهشان زندگي كنند و ما از خودمان اثري روي آنها باقي نگذاريم؟ چطور است كه يكبار در محدوده خودمان بمانيم و از دور نگاه كنيم. انگار كه توي قطاري هستيم كه نميتوانيم هر جاي مسير كه خواستيم از آن پياده شويم. توي كوپه بنشينيم از پشت شيشه دنياي بيرون را ببينيم. درختها و سايهها و تپهها را. همه آن چيزهايي كه هيجان دست زدن بهشان را داريم. همه درختهايي كه ميخواهيم زيرشان تاب ببنديم. همه خاكهايي كه ميخواهيم لمسشان كنيم. همه منظرههايي كه ميخواهيم مال خودمان كنيم. همه آن چيزهايي كه دوست داريم به نفع خودمان تغييرشان بدهيم اما دستمان نميرسد چون ما توي كوپهاي گير كرديم و فقط بايد تماشا كنيم.نميتوانيم روي چيزي تاثير بگذاريم. فقط بايد بنشينيم و از آنها تاثير بگيريم.