كوتاه پيرامون نقد ادبي كشور
ضعف نقد ادبي و مسووليت ما
ناتاشا اميري
ضعف نقد به علت كيفيت داستانهاي منتشر شده نيست برعكس، برخي آثار ادبي منتشر شده نياز به منتقداني خبره دارد كه متاسفانه ما نداريم. اگر داستاني مطرح نشده به دو علت است يا واقعا درخور بررسي نبوده يا منتقدان دركش نكردند. اما در شكل كلي، ضعف نقد ادبي فعلي در فقدان استعداد در افراد و عدم توجه به اين است كه بازسازي داستان توسط منتقد، نياز به شهود و استمداد از مكاشفه دارد و نه فقط حفظ دانش تئوريك.
درك نكردن فضاي ذهني نويسنده هم مشكل ديگري است. اغلب منتقدان ديد تكبعدي دارند و چندجانبه به موضوع داستان نگاه نميكنند.
برخي نظريات خيلي خوب و موثر در مورد داستانهايم را از افراد كتابخوان و نه منتقد دريافت كردم كه البته ادعايي هم در اين حوزه نداشتند ولي اين نظريات به هر صورت نقد نبودهاند. درست است كه هر كس نظري درباره فيلم و داستان دارد و حتي ميتواند در يك نوشته ارايهاش دهد ولي اين معني را نميدهد كه در آن حوزه صاحبنظر هم باشد.
اغلب نقدهاي فعلي در حد يك ريويو يا بررسي كلي براي روزنامه است كه از نقد اصيل خيلي فاصله دارد.
به نظر من (نويسنده- منتقد) يعني كسي كه در هر دو زمينه تبحر داشته باشد، ميتواند نظر جامعتري ارايه دهد. البته براي يك منتقد مولفههاي ديگري هم منظور ميشود؛ مثل انصاف، بيطرفي، همذاتپنداري، نداشتن حسادت و نفع شخصي يا آشنايي با نويسنده، تعامل نادرست و... البته توقع كار تمام وقت در اين حوزه را هم با شرايط فعلي نبايد خيلي داشت كه اگر ميبود خوب بود. اما نقد هم مثل ديگر مشاغل جامعه مشكلات خاص خود را دارد به خصوص در كشوري كه فرهنگ كتابخواني خيلي قوياي ندارد.
البته انگيزه براي دوام آوردن در فضاي ادبيات بيشتر از كار تمام وقت، عشق ميطلبد. منتقدي كه نويسنده نيست شايد زمانهايي خسته شود اگر هم خسته نشود و نتواند فضاي شهودي و اسرارآميز نگارش را حس كند، جز يك نقد مكانيكي چيز ديگري براي ارايه نخواهد داشت. به هر حال متاسفانه برخي نويسندههاي ما منتقد نيستند در نتيجه اين چالش همچنان ادامه خواهد داشت. به خصوص كه فضاي ارايه آثار داستاني هم فضاي مطلوبي نيست.
بيشتر كولونيهايي پراكنده ديده ميشود و جناحبنديهايي كه بعضا معلوم نيست دنبال چه هستند... آموزش درست به افرادي كه از صلاحيت نسبي برخوردارند، ميتواند تا حدي موثر باشد و ايجاد فضاهاي ادبي سالم كه در آن به جاي چشم و هم چشمي، احترام به نوشتن وجود داشته باشد... ولي تا فرهنگ جامعه با ادبيات سازش نكند و خود منتقدان و نويسندگان از اين تصورات واهي دست برندارند كه لزومي ندارد به جاي تعهد در نگارش خودشان را اثبات كنند (چون در اين حوزه قرار نيست چيزي به كسي اثبات شود)، اين هم گمان دوردستي است. من كار نقدنويسيام را تا حد ممكن كم كردم مگر در مواردي نادر، چون به هر صورت بايد از فضاي لذتبخش داستاننويسي ميزدم تا به آن بپردازم و اين به هر صورت انتخاب سختي است حداقل براي من.