يك بستر و دو رويا (۱)
اين برداشت محصول نگاه سياسي است. البته از پيش از سال 1376 مواردي از اين رفتارها ديده ميشد و همان موارد عامل يا زمينهساز چنين برداشتيهايي در امروز شده است. اين برداشت در درجه اول هدفش لكهدار كردن دستگاههاي اطلاعاتي است ولي پيش از آن يك زن را متهم كرده كه عملي به غايت غيراخلاقي است. من امكان چنين رفتارهايي را رد نميكنم و ميدانم كه متاسفانه سوءاستفاده از اين ابزار در گذشته بوده است و اكنون را نميدانم ولي اين را هم ميدانم كه كاربرد چنين تحليلي هنگامي مجاز است كه اطلاعات قطعي در اين زمينه وجود داشته باشد. اين برداشت در مورد اتفاق اخير و تا اينجا كه ميدانم نه درست است و نه اخلاقي. البته ارتباطات بعدي افراد اطلاعاتي خودسر يا تحت امر با آن خانم را نه نفي ميكنم و نه تاييد. اينها در ادعاهاي آقاي نجفي آمده است و گمان ميكنم كه اگر شواهدي در تاييد اين ادعاها باشد، آنها را آقاي نجفي جمعآوري كرده است. زيرا امكان باز كردن موبايل آن خانم و ثبت چنين ارتباطات كلامي وجود داشته است. حتي اگر اين ادعاها نيز درست باشد، آن را نميتوان به منزله پرستو بودن خانم استاد دانست كه اتهامي سنگين و غيرموجه است. چنين چيزي ميتواند دلايل ديگري داشته باشد. حتي اگر هم باشد تاثيري در مسووليت آقاي نجفي ندارد. اگرچه بنده شناخت كاملي از خانم استاد ندارم ولي برحسب شناخت اجمالي بعيد ميدانم دستگاههاي اطلاعاتي، چنين افرادي را مورد استفاده براي اين مقاصد قرار دهند.
بنابراين با اين پيشفرض معتقدم كه در جريان تحليل و توصيف اين قتل پيش از هر چيز بايد از كشته شدن يك انسان، يك مادر و يك دختر به نسبت جوان اظهار تاسف كرد و توجه داشت كه فرزند او بدون مادر شده و تا پايان عمرش درگير اين فاجعه است. پدر و مادر و خانوادهاش، دختر خود را از دست دادهاند و از همه مهمتر اينكه يك انسان جان باخته است، هر چند ميتوان توضيح داد كه او نيز نقشي حتي مهم در بروز اين فاجعه داشته است. طبيعي است كه اين نقش نافي اهميت كشته شدن او نيست. همچنان كه در اين حادثه ميتوانست جاي قاتل و مقتول عوض شود. در اين صورت آيا باز هم همين طور داوري ميكرديم كه امروز داوري ميكنيم؟ بيتوجهي به مرگ يك انسان به خاطر ملاحظات سياسي يا علاقهاي كه به آقاي نجفي داريم، درست نيست. اتفاقا در اين مورد خواهم گفت كه اين به زيان متهم نيز هست. تجربههاي گذشته در اين باره كم نيستند. فراموشي مقتول و برجسته كردن متهم به قتل در فرآيند دادرسي و جلب رضايت خانواده مقتول ايجاد اختلال ميكند. به جاي آنكه پرونده را ببندد، آن را باز ميگذارد. بهترين حالت كوشش براي جلب رضايت و خارج كردن وجه خصوصي جرم قتل از پرونده و رسيدگي علني به وجه عمومي آن است. البته اينها نافي رفتارهاي احتمالي و تحريككننده آن خانم نيست ولي در هر حال جان يك انسان در ميان است.