زندگي به محيطبانان وابسته است
بهمن ايزدي
براساس آمار موجود در كشور 2500 محيطبان مشغول به كار داريم. اين تعداد براساس استانداردهاي جهاني حفاظت، متناسب با مساحت مناطق چهارگانه تحت مديريت سازمان محيط زيست نيست و يك چهارم آن به حساب ميآيد. در كنار كمبود نيروي انساني كنوني اين موضوع را بايد در نظر بگيريم كه ايران براساس تعهدات خود در كنوانسيون تنوع زيستي بايد تا سال 2020 مساحت مناطق چهارگانه خود را در سطح بالاتري از آمار كنوني ارتقا دهد، اين در حالي است كه همين مناطق محدود نيز به شكل استاندارد حفاظت نميشوند و محيطبانان بايد چهار برابر توان خود انرژي بگذارند تا بتوانند به شكل حداقلي از اين عرصهها حفاظت كنند. اين چالش باعث شده، با توجه به ماهيت شغلي كه در عرصههاي طبيعي و در شرايط سخت آب و هوايي كار ميكنند، فشار زياد به محيطبانان ايراني وارد شود. شغل محيطباني نيازمند تجهيزات و امكانات است، در حالي كه در ايران محيطبانان با كمترين تجهيزات كار ميكنند به طوري كه گاهي حتي توان تامين هزينه بنزين موتور خود را هم ندارند. با چنين شرايطي است كه ملاحظه ميكنيم برخي از مناطق چهارگانه تحت مديريت سازمان محيط زيست يا پاسگاه نداشته يا در برخي از آنها با وجود پاسگاه مامور دايمي به كار مشغول نباشد و همان تعداد معدود محيطبان هم با انواع و اقسام فشارهاي روحي، جسمي، مالي دست و پنجه نرم كنند. در روزهاي اخير تصويب قانون حمايت از محيطبانان توسط مجلس بارقه اميدي براي بهبود وضعيت اين قشر و برونرفت آنها از تنگناهايي به وجود آورد. گرچه ميدانستيم ميان حرف و عمل فاصله است و صرف تصويب قانون نميتواند حلالمسائل همه چالشهاي محيطبانها باشد اما لااقل ميتوانست اندكي شرايط را براي آنها آسانتر كند، با اين حال رد اين قانون توسط شوراي نگهبان همين بارقه را هم خاموش كرد. آنچه مسوولان در خصوص محيط زيست انجام ميدهند و عمل ميكنند- فارغ از آنچه ميگويند- ما را به اين جمعبندي ميرساند كه چيزي به اسم محيط زيست در ايران به رسميت شناخته نميشود، و الا دليلي براي اينهمه تنگنا نيست. كافي است قانونگذاران و پرديساننشينان لحظهاي خود را به جاي محيطبانان بگذارند، درست است جامعه فعالان محيط زيست قدردان زحمات اين قشر هستند و همواره از آنها به نيكي ياد ميكنند اما اين موضوع براي بهبود زندگي محيطبانان كافي نيست. مسوولان بايد توجه داشته باشند كه گرچه در وهله اول به نظر ميرسد محيطبانان تنها از عرصه رويشگاهي، جنگلها و گونههاي جانوري حفاظت ميكنند، اما كار آنها فراتر از اينهاست. تاثير كار آنها بر زندگي ما بسيار فراوان است. آنها تحت لواي حفاظت از رويشگاهها از منابع پايه يعني آب و خاك كشورمان حفاظت ميكنند. زماني كه اين حفاظت به درستي انجام شود ما تاثير آن را به شكل مستقيم در بهبود كيفيت همه اعم از روستاييان و شهرنشينان ميبينيم. به عنوان مثال وقتي چراي بيرويه و تخريب در ارتفاعات كاهش پيدا ميكند شرايط مهيا ميشود تا آبهاي حاصله از يخچالها به ذخاير زيرزميني منتقل شود. محيطبانان همچنين خاك ما كه زندگيمان به آن وابسته است را حفظ ميكنند. در حال حاضر در اغلب مناطق كشور دچار فرونشست و فروچاله شدهايم، با نگاهي به اين پديدهها متوجه ميشويم در مناطقي كه درگير اين پديده هستند، خللي در حفاظت ايجاد شده و همين موضوع ما را به نقصانهاي غيرقابل بازگشت رسانده است. از اين رو لازم است در سطح ملي به حقوق حقه محيطبانان بپردازيم تا بتوانيم نسبت به حفظ سلامت زندگي و زيستمان در اين سرزمين و آب و خاك اميدوار شويم.