در كنار زايندهرود
هارون يشايائي
پيش آمد. دوشنبه گذشته هفدهم تيرماه با دوستي گذرمان به اصفهان افتاد، از ترمينال كه براي رسيدن به محل سكونتمان سوار تاكسي شديم، راننده براي خوشآمد ما گفت: خوشقدم بوديد. در جواب گفتيم: خير است انشاءالله. راننده با خوشحالي گفت: از ديشب زايندهرود را آب انداختهاند ما هم خوشحال شديم كه اصفهان را با جريان آب در زايندهرود ميبينيم.
غروب آن روز كه در گشت و گذار به اطراف سيوسهپل و پل خواجو رفتيم، خوشآمد راننده معني ديگري پيدا كرد، جريان آب در زايندهرود و حضور مردم در حاشيه رودخانه به منزله مراسم شكرگزاري يا جشن ملي به نظر ميرسيد.
كودك و بزرگ، هر كسي كه ميتوانست با هر لباس و پوششي در هر جاي رودخانه خود را به آب ميزد، گويي مردم به نيايش آمده بودند، گرماي اصفهان مزيد بر علت بود و حضور و استقبال مردم را ديدنيتر ميكرد، جريان سيال آب مخصوصا هنگام عبور از پل خواجو با سر و صداي فراوان چون موسيقي گوشنوازي بود كه نتهاي آن را گويي در آوازهاي مردم اصفهان طي سالهاي دور گرفتهاند. همراه من مهمان عكاس باسليقهاي بود كه لحظهاي از ثبت جريان غفلت نميكرد و از آن عكسها دو عكس را انتخاب كردهام تا گوياي نگاه من و مردم اصفهان بر زندگي زايندهرود باشد.
من و دوستم مثل ديگران روي جدولها كنار رودخانه نشستيم، ممكن نبود بيگفتوگو با مردم خوشصحبت اصفهان محل را ترك كنيم! با شخصي كه كنارم نشسته بود، مشغول صحبت شديم براي باز كردن باب گفتوگو به طرف گفتم مثل اينكه مردم از زنده شدن زايندهرود خيلي خوشحال شدهاند، با لهجه شيرين اصفهاني گفت: «زايندهرود آب و هواي اصفهان را خوب ميكند.» پرسيدم: در اين گرماي طاقتفرسا رودخانه در آب و هوا تاثيري دارد ؟ با طعنه گفت: «منظورم آب و هواي مردم است، وقتي زايندهرود آب دارد خلق مردم بهتر ميشود احوالپرسيها سر صدق و صفا است تا حالا هيچ كس كنار زايندهرود دعوا و كتككاري نديده است. زايندهرود حال و هواي مردم اصفهان و مهمانان را خوب ميكند.»