روايت سرداران علايي و كوثري از قطعنامه «598» و مقايسه آن با دوران خروج امريكا از برجام
ديپلماسي؛ از جنگ نظامي تا جنگ اقتصادي
«و اما در مورد قبول قطعنامه كه حقيقتا مساله بسيار تلخ و ناگواري براي همه و خصوصا براي من بود، اين است كه من تا چند روز قبل معتقد به همان شيوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و كشور و انقلاب را در اجراي آن ميديدم، ولي به واسطه حوادث و عواملي كه از ذكر آن فعلا خودداري ميكنم و به اميد خداوند در آينده روشن خواهد شد و باتوجه به نظر تمامي كارشناسان سياسي و نظامي سطح بالاي كشور كه من به تعهد و دلسوزي و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتشبس موافقت نمودم و در مقطع كنوني آن را به مصلحت انقلاب و نظام ميدانم و خدا ميداند كه اگر نبود انگيزهاي كه همه ما و عزت و اعتبار ما بايد در مسير مصلحت اسلام و مسلمين قرباني شود، هرگز راضي به اين عمل نميبودم و مرگ و شهادت برايم گواراتر بود. اما چاره چيست كه همه بايد به رضايت حق تعالي گردن نهيم.» رهبر انقلاب با دستخطي كه اين جملات بخشي از آن بود «جام زهر» را سركشيد و درنهايت جمهوري اسلامي ايران قطعنامه 598 را پذيرفت.
27 تير قطعنامه 598 از سوي جمهوري اسلامي پذيرفته شد و 29 تير امام خميني (ره) طي نامهاي مفصل به اطلاع عموم ملت ايران رساندند. قطعنامهاي كه همانطور كه در پيام امام نيز مشهود است تمام ادله پذيرش آن علني نشد و فرمانده كل قوا نيز روشن شدن علل و عوامل پذيرش آن را به آينده واگذار كرد. همين هم شد كه بعدها اولين كسي كه در مظان اتهام قرار گرفت آيتالله اكبر هاشميرفسنجاني فرمانده جنگ بود و كمتر كسي به تاثير گزارشهاي فرماندهان نظامي از جمله محسن رضايي از وضعيت جنگ و جبههها توجه كرد. قطعنامه 598 كه بالاخره 20 ژانويه در شوراي امنيت سازمان ملل به تصويب رسيده بود 10 بند داشت كه براساس مواد 39 و 40 منشور سازمان ملل صلح را حادث كرد. «آتشبس فوري و بازگشتن به مرزهاي بينالمللي شناخته شده»، «قرار دادن يك تيم ناظر ملل متحد براي بررسي و نظارت بر آتشبس»، «آزادي اسراي جنگي»، «عدم انجام اقدام تنشزا»، «بررسي ابعاد خسارات وارد شده» و... مواردي از اين قطعنامه بود كه هر دو سوي منازعه پذيرفتند. گرچه جنگ تا اواخر مرداد همان سال ادامه يافت، بالاخره با صدور قطعنامه تحركات خاتمه يافت اما آنچه تمام نشد حرف و حديثها در مورد اين «پايان» بود. عدهاي ميخواستند بدانند كه چه كساني و چرا اين به اصطلاح جام زهر را به دست امام دادند و نوشاندند و در عوض عدهاي ميخواستند بدانند اگر قرار بر اين بود كه جنگ اينگونه خاتمه يابد چرا 8 سال آزگار به طول انجاميد. گشودن اين قفل تاريخي سالها به طول انجاميد. گرچه اين ماجرا همچنان و هنوز ناگفتههايي دارد، سالها بعد سرداران جنگ و دفاع لب گشودند و سخن گفتند؛ از علت طولاني شدن جنگ گرفته تا پايان يكباره و ناگهاني آن. اين مهم هر بار در آستانه سالگرد پذيرش قطعنامه بار ديگر تكرار ميشود و هر بار كسي اين حوادث را روايت ميكند. اما شايد آنچه امسال در آستانه سالگرد اين واقعه تاريخي نيز مورد بحث و حرف است مقايسه 30 سال پيش از اين با امروز است. همان زمان كه امريكا با همراهي برخي كشورهاي منطقه تلاش داشت تا در روزهاي پاياني نيز ميزان فروش نفت ايران را به صفر برساند و امروز كه باز هم به صرف رساندن طلاي سياه را در دستور كار قرار دادهاست. اينبار جماران سراغ سردار حسين علايي، اولين فرمانده نيروي دريايي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ايران و سردار اسماعيل كوثري، فرمانده وقت لشكر ۲۷ محمد رسولالله سپاه رفته و آنها نيز به اين سوال پاسخ دادهاند كه «چرا قطعنامه 598 پذيرفته شد.» آن هم در شرايطي كه نگاه غالب در حاكميت به نوعي «جنگ جنگ تا پيروزي» بود و البته جمهوري اسلامي خواستههايي داشت كه چندان مورد توجه اعضاي شوراي امنيت سازمان ملل قرار نگرفت. ازسويي ديپلماسي آن زمان براي پذيرش اين قطعنامه كه با انتقادات بسياري مواجه بود چه تفاوتي با ديپلماسي اكنون دارد كه آن نيز همواره از سوي دلواپسان با نقدها و بعضا تخريبهاي سرسامآوري همراه است.
سردار علايي در توصيف چرايي آغاز تنظيم چنين قطعنامهاي گفته، زماني كه ايران از اروندرود گذشت و ارتباط عراق را با درياي آزاد قطع كرد، امريكا و شوروي دريافتند كه ممكن است اين جنگ كه خواستار برنده شدن صدام در آن بودند به نفع ايران تمام شود از همين روي دست به كار شدند و متن اين توافق را با كمك آلمان به نگارش درآوردند تا راهبرد «نه برنده نه بازنده» را اجرايي كنند.
اولين فرمانده نيروي دريايي سپاه پاسداران معتقد است كه در جريان پذيرش قطعنامه ايران بايد از ظرفيتهاي ديپلماتيك خود بهتر استفاده ميكرد چراكه اكثر قطعنامهها به ضرر ايران بود. ايران در بسياري از كشورهاي ذينفوذ جهاني داراي توانمنديهاي رايزني و لابيگري نبود و از ديپلماسي عمومي هم به اندازه كافي استفاده نكرد. او همچنين باور دارد كه تجربه سياست خارجي در دوران دفاع مقدس، نشان داده است كه بايد به وزارت خارجه مانند سازمانهاي توليدكننده قدرت نظامي، توجه زيادي شود.
اما سوال مهمي كه علايي به آن پاسخ داده به نوعي مقايسه شرايط آن زمان كه در يك سال پاياني كشورهاي طرف منازعه تلاش داشتند فروش نفت ايران را به صفر برسانند با امروز است. علايي در اين مورد گفته كه «الان بين امريكا با اروپا و روسيه هماهنگي وجود ندارد و امريكا در تلاش براي به زانو درآوردن ايران است، در حالي كه به آن اميد ندارد و ترامپ به دنبال روزنهاي براي رسيدن به اهداف خود از طريق مذاكره است. امروز امريكا احساس ميكند كه به صفر رساندن صادرات نفت ايران از نفوذ منطقهاي و قدرت نظامي ايران نميكاهد و فقط مردم ايران را نسبت به دولتمردان امريكا بدبينتر ميكند.»
سردار اسماعيل كوثري نيز از ديگر چهرههايي است كه به مقايسه اين دو بازه زماني كه اتفاقا المانهاي مشترك زيادي دارند، پرداخته است. او در مقايسه دو دوره كه يكي كشور را درگير جنگ تحميلي و نظامي كرد و ديگري مردم را درگير جنگ اقتصادي، با تفاوت زماني قريب به 30 سال گفته «الان از نظر خيلي از امكانات و تجهيزات پيشرفتهتر و خبرهتر شدهايم. برخي كشورهاي منطقه يا فرامنطقهاي نيز اكنون با ما همراه هستند، در حالي كه اين كشورها در زمان پذيرش قطعنامه هنوز آنقدر آگاه نشده بودند كه با ما همراه شوند.»
او همقياسي ميان ديپلماسي دو دوره داشته و گفته «هيچ كشوري فقط از مذاكره به نتيجه نميرسد، بلكه اقتدار ملت و رهبري آن كشور است كه باعث ميشود مذاكره هم نقش داشته باشد،.»