برخيز و اول بكش (235)
فصل بيست و سوم
انتقام از مغنيه – ظهور سيدحسن نصرالله
نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف
جسد نيمسوز عباس موسوي را از مرسدس بنز سوخته شده بيرون آوردند. به خاطر شرايط جسمي آن غيرممكن بود كه آيين معمول حزبالله برگزار شود و او را در تابوت سر باز مشاهده كنند. در عوض باقي مانده جسد را تميز و سپس آن را در كفن پيچيدند و در يك تابوت باشكوهي كه مختص آن ساخته شده بود و آن را طوسي رنگ كرده و با رگههاي فلزي نقرهاي رنگ به همديگر چفت كرده بودند، قرار دادند.
سران حزبالله آنطور كه مرسوم بود تعلل كنند، تعلل نكردند و مراسم را ظرف 24 ساعت برگزار كردند. در آنجا براي يك چيز مشكلات امنيتي وجود داشت. شوك حمله هوايي به كاروان موتوري دبير كل حزبالله آنچنان بزرگ بود كه عماد مغنيه ترسيده بود كه شايد تشييع جنازه به يك ميدان كشتن تبديل شود. علاوه بر اين، تشييع جنازه به خاطر آنكه مقامات ردهبالاي ايرانيها ميخواستند حضور يابند به تعويق افتاده بود. حزبالله توسط ايران بنيان گذاشته شده بود و رهبران آن تحت نفوذ سپاه بودند و ارتباط روزانه داشتند.
رهبر معظم انقلاب ايران، آيتالله علي خامنهاي كه در ماه ژوئن سال 1989 جانشين امام خميني شد، اعلام كرد، «شهادت سيدعباس يك نقطه عطفي در مسير مقاومت است» و هياتي را براي كمك به ثبات و آرامش سازمان اعزام كرد تا حمايت عمومي را در آن ساعت سخت نشان دهد و سريعا يك دبيركل جديد انتخاب شود.
در اسراييل قبل از حمله هيچ بحث جدي صورت نگرفت كه پس از فوت موسوي چه اتفاقي رخ ميدهد. از نگاه آنها، هيچ تفاوت عمدهاي ميان اعضاي مختلف حزبالله نبود و هيچكس به خود زحمت نداد كه بپرسد چه كسي جايگزين موسوي ميشود و آيا اين جايگزيني براي اسراييل ميتواند خوب باشد با بد. يك افسري كه در آن زمان در آمان خدمت ميكرد، گفت، «از نظر ما همه آنها سياه بودند.» بعد از كشتن موسوي بهترين حدسمان اين بود كه ايرانيها معاون معروف و محبوب موسوي، يعني صبحيالطفيلي را منصوب ميكنند. اما آنها اشتباه ميكردند.
بعد از آنكه موسوي دفن شد، هيات ايراني فورا در نشست مجمع شورا كه متشكل از شوراي رهبري 12 نفره حزبالله بود، شركت جستند. در اين شورا پيام رييسجمهور ايران، هاشميرفسنجاني، خوانده شد كه توصيه جانشين كرده بود. بهزودي پس از آن شورا تصميمش را براي انتصاب يك روحاني 32 ساله بهنام سيدحسن نصرالله اعلام كرد.
توضيح: استفاده از واژه تروريستهاي فلسطيني براي حفظ امانت در ترجمه است
نه اعتقاد مترجم و روزنامه