درباره هوشنگ مرادي كرماني و آثارش
نامش با ادبيات گره خورده
محمود برآبادي
نام هوشنگ مرادي كرماني با ادبيات كودك ايران گره خورده است. نميتوان درباره ادبيات كودك گفتوگو كرد اما از مراديكرماني نام نبرد. مرادي كرماني بيترديد معروفترين نويسنده زنده كودك و نوجوان ايران است نيز خوشاقبالترين آنان.
گرچه مرادي آنگونه كه خود در خاطراتش- به ويژه در شما كه غريبه نيستيد- و قصههاي مجيد كه نوعي خاطرههاي داستاني شده است، نشان ميدهد، زندگي سختي را از كودكي تا جواني داشته، اما از آن پس و بعد از انتشار چندين باره كتابهايش و به تصويركشيده شدن فيلمنامههايي كه از روي آثارش ساخته شده، بدل به نويسندهاي معروف در سطح ملي و بينالمللي شده است كه نتيجه آن كسب چندين جايزه داخلي و جهاني در گستره ادبيات كودك است.او امروزه به شخصيتي ملي تبديل شده كه چهره و نامش پياپي در رسانهها به بهانههاي مختلف مطرح ميشود و اين موقعيت استثنايي تنها نصيب چند تن از نويسندگان ادبيات كودك ايران شده؛ حال آنكه نويسندگاني درحد واندازه اينان كم نداريم اما شايد خوشاقبالي، موقعيتشناسي و زيركي آنها را ندارند.
آثار مرادي كرماني شايد پس از صمد بهرنگي- كه ويژگي خاصي داشته و دارد كه جاي بحثش اينجا نيست- از پرتيراژترين كتابهاي كودك ونوجوان است و به چندين چاپ رسيده است. آثار او را ميتوان «همهخوان» نام نهاد كه هم بزرگسالان آنها را ميخوانند و هم نوجوانان. او نويسندهاي اخلاق گراست كه خانوادهها بدون هيچ گونه نگراني آثارش را در اختيار فرزندانشان ميگذارند و خيالشان راحت است كه هيچ گونه بدآموزي يا زيادهروي در آنها وجود ندارد.درمورد آثار مراديكرماني صحبت بسيار شده است، نقدها و بررسيهاي فراواني درباره آنها منتشرشده است. حتي دوستي ميگفت تعداد پاياننامههايي كه درباره آثار مرادي نوشته شده بيشتر از خود آثار اوست. همچنين درمورد طنز خاص، مخاطبشناسي و تصويري بودن آثارش كه اقتباس سينمايي از آنها را آسان ميكند، فراوان بحث شده است. از اين رو من ميخواهم در مورد نكتهاي كه كمتر به آن توجه شده، حرف بزنم.به گمان من يكي از دلايل كسب چنين موقعيتي از سوي مرادي كرماني، داشتن مشي اعتدال در سلوك و عقايد وآراي اوست. مرادي از ابتداي انقلاب كه شرايط براي فعاليت گروههاي سياسي بازشد و بعد كه تدريجا محدوديتها آغاز شد و تا آنجا پيش رفت كه هرگونه آرايي جز آنچه ازسوي حاكميت پذيرفته بود، كنار زده شد، با فراست توانست مشي اعتدال خودرا حفظ كند، به گونهاي كه هم « با » و هم « بر »ها اورا قبول داشتند وگذشت زمان هم نشان داد كه او پربيراه نرفته است.درچنين فضايي مرادي پيگيرانه و بدون اعوجاج راه خودرا رفت و توانست موقعيت خودرا به عنوان يك نويسنده تاثيرگذار كودك ونوجوان تثبيت كند، نويسندهاي كه بيشتر از آنكه دغدغه سياست داشته باشد، شيفته ادبيات است.او هيچگاه موضعگيري صريحي نسبت به رخدادها- به ويژه رخدادهاي سياسي – نداشته و اگر هم داشته، بيان نكرده است. همواره از حاشيهها برحذر بوده وتلاش خود را صرف همكاري با نهادهاي مردمي و انجمنهاي فرهنگي كرده است.اينكه آيا مرادي آگاهانه چنين روشي را پيش گرفته يا برگرفته از منش اوست؟ چندان آشكار نيست؛ چراكه همان رويه مرسوم او اجازه نميدهد دراين مورد نيز به نظري قاطع برسيم.هرچند مرادي اخيرا در مصاحبهاي اعلام كرده كه ديگر نخواهد نوشت، اما اميدواريم نياز مخاطبان آثارشان و جوششي دروني كه در هرنويسندهاي اورا به خلق اثر واميدارد، باعث شود كه ما همچنان شاهد انتشار آثاري جديد از ايشان باشيم.