نويسنده مردم
پسوند انتخابي فاميلياش را كرماني انتخاب كرده تا شناسنامه و هويت اقليمي خود را با افتخار حفظ كند و نشان دهد. لهجه شيرين كرماني او هم گواه همين دلبستگي و وابستگي به سيرچ و كرمان است كه بعد از نيم قرن تهراننشيني همچنان در گفتارش آشكار است. اين روستازاده دانشمند و نويسنده عاليمقدار، نماينده كودكان روستايي هم هست. فضاي داستانهاي او به خصوص بچههاي قاليبافخانه، انعكاس رنج دردآور كودكان كار روستايي است. مرادي تنها نويسنده كودك و نوجوان عضو پيوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسي است. پس درستي زبان داستان براي او مهم است و حرف اول را ميزند. بيجهت نيست كه نثر او در كتاب درسي است تا راهنماي درستنويسي هم باشد. از سوي ديگر با توجه به اهميت زبان در شكلگيري داستان عواملي چون طنزهاي زباني، قابليت انعطاف زبان و بهرهگيري از زبان خاص شخصيتها در آثار مرادي چشمگير است. مرادي با بهرهگيري درست از شگردهاي زباني چون گريز از هنجار در نحو جملهها، حذفهاي بجا در جملهها، اطناب هنري در كلام، در آميختن نظم و نثر، استفاده از ضربالمثلها و كنايات و كليشههاي زباني رايج، نثر ويژهاي را سامان ميدهد كه ميتوان از آن به سبك شخصي او ياد كرد. در كنار زبان، از جمله عناصر مهم داستاني «لحن» است؛ يعني طرز تلقي نويسنده و نحوه برخورد او با موضوع اثر و شخصيت داستاني. زبان داستانهاي او در ارتباط مستقيم با لحن است. اين عنصر در تعامل با ساير عناصر داستاني بوده و نقش بسيار مهمي را در ساخت داستان ايفا ميكند. واژگان خاص و هماهنگ با وضعيت شخصيت اصلي، تاثير عنصر زبان و خصوصا واژگان در پرداخت ساير عوامل و عناصر داستاني، گوياي آن است كه نويسنده در پرداخت صحنهها و شكلگيري گفتوگوها و فضاسازيها، چه ميزان توفيق داشته است. شايد همين موضوع باعث شده داستانهاي او به فيلمهاي سينمايي تبديل شود؛ مثل كيسه برنج، صنوبر(محصول افغانستان)، قصههاي مجيد، خمره، چكمه، مهمان مامان، تنور، مثل ماه شب چهارده و مرباي شيرين. حالا مرادي در سن 75 سالگي است. خبر خداحافظي از قصهنويسي را هم داده اما ما دوباره به او سلام ميكنيم و اميدواريم ساليان سال زنده باشد و باز هم بنويسد و از سر بزرگياي كه دارد سلام دوباره به دوستداران كوچك خود بدهد.