سيام تير
مرتضي ميرحسيني
يك: ناسازگاري ميان مصدق و محمدرضاشاه از زماني جديتر شد كه اختلافات ميان دولت و دربار براي تسلط بر ارتش بالا گرفت و كسي حاضر به مصالحه به نفع ديگري نشد. مصدق روز 25 تير در نامهاي خطاب به شاه استعفاي خود را اعلام كرد و بعد از آن از نخستوزيري كنار كشيد. متني هم براي مردم نوشت و در آن دلايل و انگيزههاي استعفاي خود را توضيح داد. اين استعفا، اعتراض عملي او به نافرماني نيروهاي مسلح و كارشكني برخي فرماندهان ارتش در برنامههاي دولت بود، زيرا نظاميان خود را ملزم به اطاعت از دولت و نخستوزير نميديدند و از مركز ديگري، يعني دربار دستور ميگرفتند. حتي وزير جنگ كابينه، گاهي به ديدار شاه ميرفت و درباره چگونگي بركناري مصدق با او گفتوگو ميكرد. البته در كنار نافرماني نيروهاي نظامي، ضرورت اجراي فوري اصلاحات اقتصادي نيز وجود داشت و دولت براي مواجهه با تحريم نفت و كاهش درآمدهاي خود به تدابير تازهاي نياز داشت. اما از نظر مصدق و مشاورانش، دولت احاطهاي بر اقتصاد نداشت و اختياراتش براي نوسازي آن كافي نبود. خلاصه اينكه در شروع تابستان سال 1331 دولت با دو مانع، يكي نافرماني و كارشكني نظاميان و ديگري كمبود اختيارات براي اصلاحات اقتصادي مواجه بود و نخستوزير گزينهاي جز كنارهگيري پيش روي خود نميديد.
دو: مصدق از مجلس، اختيارات فراقانوني ششماهه و از شاه هم مسووليت وزارت جنگ را درخواست كرد. هر دو درخواستش رد شد و او هم از نخستوزيري استعفا كرد. فرداي آن روز، مجلس بدون رسيدن به حد نصاب قانوني به نخستوزيري احمد قوام راي داد و او را به جاي مصدق برگزيد. اين تصميم مجلس، التهاب موجود در كشور را تشديد كرد و كار به اعتراضهاي خياباني و شورشهاي فراگير كشيد. اوج تظاهرات روز سيام تير و تهران كانون اصلي اعتراضات بود. شعار تظاهركنندگان از پشتيباني مصدق گذشت و به مخالفت با شاه كشيد و ارتش نيز در واكنش به اين سيل خشمگين و خروشان، دست به سلاح برد. البته اعتراضات با فراخوان جبهه ملي آغاز شد، اما چنانكه حوادث بعدي نشان ميداد، تظاهرات گستردهتر از آن بود كه آنها انتظار داشتند و اداره حركت به سرعت از دستشان بيرون رفت. وضعيت كشور كه بحراني شد، مجلس به اجبار عقب نشست و به نخستوزيري دوباره مصدق راي داد. شاه نيز به اميد ختم غائله با تسلط دولت بر ارتش موافقت كرد.
سه: روز سيام تير دستكم بيست شهر در اعتراض و شورش و آشوب فرو رفت و چند ده نفر هم كشته و زخمي شدند. حتي دختر جواني در آبادان زير تانك افتاد و جان خود را از دست داد. چه همان زمان و چه بعدها مصدق و بيشتر هوادارانش، ارتش را به زيادهروي و سركوب متهم كردند و سياست خشن نيروهاي نظامي را به نقد كشيدند. شايد برخي از آنها صادقانه و بيريا از خونريزي و خشونت آزرده بودند. اما انصافا كل ماجراي موسوم به «قيام سي تير» به نفع مصدق و جريان حامي او تمام شد و او چند روز بعد دوباره، اينبار با اختياراتي كه در تاريخ مشروطيت ما سابقه نداشت به قدرت برگشت و زمام امور را به دست گرفت. يكي از نخستين تصميمات او اين بود كه نام وزارت جنگ را به وزارت دفاع تغيير داد.