صنعت سرگرمي و تابستان
نيوشا طبيبي
رسيدن فصل تابستان، خانوادههاي طبقه متوسط شهري را درگير تعطيلات فرزندانشان ميكند. دنياي سرگرمي غرب از پولسازترين بخشهاي اقتصادي است كه براي بازار عظيم چند ميليارد نفري كودكان و نوجوانان سراسر جهان برنامهريزي ميكند.
آنها موفق شدهاند طي چند دهه گذشته بچهها را به سرگرم بودن عادت بدهند. انواع و اقسام گجتها و نرمافزارها و فيلمها و انيميشنها را صنعت سرگرمي با پيوستگي و دقت توليد ميكند. جز اينها تابستانها كار كلاسهاي آموزشي هم رونق ميگيرد. البته لفظ آموزش در بيشتر اين اماكن تعارفي بيش نيستند، در واقع آنها براي ساعاتي بچهها را نگه ميدارند و تحت نام رشتهاي ورزشي يا هنري يا به بهانه آموختن زبان آنها را «سرگرم» ميكنند تا والدين به كار و بارشان برسند! به جرات ميتوان گفت بيشتر اين دورههاي تابستاني، حاصلي براي بچهها ندارند. اگر دقيق نگاه كنيم بعضي از آنها اصلا صلاحيت كار آموزشي ندارند، در اين دورههاي تابستاني نه بچهاي زبان ميآموزد و نه كاري ياد ميگيرد و نه از تلف كردن وقت و پول طرفي ميبندد.
دور شدن از فرهنگ كار به روش نياكانمان و افتادن به دام ادا و اطوارهاي غربي، وقت بزرگي را از بچههايمان ميسوزاند كه به هيچوجه قابل برگشت نيست. در سالهاي دهه شصت و اوايل هفتاد طرحي در دبيرستانهاي كشور اجرا ميشد به نام «طرح كاد» (كار+دانش). در اين برنامه، دانشآموزان دبيرستاني موظف بودند هفتهاي يك روز به آموختن صنعت يا هنر يا حرفهاي تخصصي اقدام كنند. اگر چه بعد از چند سال روش اجراي اين طرح بسيار مفيد دچار مشكلاتي شد و اهميتش براي مديران و مجريان از بين رفت، اما بسياري از دانشآموزان توانستند از اين طرح مفيد بهرهمند شوند و كارهايي مانند تراشكاري و مكانيكي و نجاري و از اين قبيل مهارتهاي دستي و تخصصي را بياموزند و بعد به صورت جدي آن را به عنوان شغل انتخاب كنند. متاسفانه اجراي اين طرح بسيار مفيد، معطل گذاشته شد و عاقبت به كلي از بين رفت.
براي آنكه رشد و توسعه ايران به سرمنزل مقصود برسد، ما بيش از آنكه به كارمندان اداري نياز داشته باشيم كه سر ساعت پشت ميز بنشينند و كارهاي اداري معمول را انجام دهند، به كارآفرين و متخصصان و كارورزان ماهر نياز داريم. مدارس و نظام آموزشي ما بيش از آنكه با نگاهي آينده محور و ملي اداره شوند، اساس كار را بر فرستادن دانشآموزان به دانشگاه گذاشتهاند. توليد انبوه فارغالتحصيلاني كه نه مهارت و تخصص اجرايي دارند و نه كشور توان جذب آنها را براي پشت ميزنشيني و استخدام و پرداخت
حقوق دارد.
در گذشته تابستانها، بچهها كار ميكردند و كمك خرج خانوادهشان بودند. بسياري از فرزندان خانوادههاي پيشهوران، در دكان و محل كار پدر حاضر ميشدند و راه و رسم كسب و كار يا صنعت را ميآموختند و همين تجربه بعدا به كارشان ميآمد. شخصيتهاي مهم فرهنگي و علمي كشور ما خاطرات و تجربيات زيادي از كار كردنهاي تابستاني دارند. بسياري از آنها كه متولد و بزرگ شده روستا هستند، تابستانها را مانند ديگر كودكان روستايي امروز به كار كشاورزي و دامداري و باغداري مشغول بودهاند.
نظام آموزشي كشور بايد خلأ تابستان براي دانشآموزان شهري را با برنامههاي مفيد و عملي پر كند نه آنكه قافيه را به صنعت سرگرمي غرب و كيسهدوزان كلاسهاي تابستاني ببازد و عمر و وقت بچهها را تلف كند. بچههاي روستا از كودكي ميآموزند كه كمك دست خانواده باشند و معمولا بيشتر آنها با كار كردن بيگانه نيستند، اما در شهرهاي بزرگ و بين طبقه متوسط چنين نيست. معمولا آسان ثروتمند شدن پايه فكري بچهها در اين طبقات است.
ميتوان با برنامهريزي، در تكريم فرهنگ كار بين دانشآموزان شهري طبقه متوسط كوشيد. ميشود به فرزندان ايران آموخت كه «كار كردن عار نيست.» و رفاه و پيشرفت جز با زحمت و كار به دست نميآيد. ميشود به آنها تفهيم كرد كه آموختن و كار كردن هزار بار به نشستن جلوي تلويزيون و كنسول بازي رجحان دارد. ميتوان در طول سال تحصيلي آنها را با مشاغل مختلف به صورت پروژهاي آشنا كرد و در فرصت تعطيلي تحت يك برنامه فراگير ملي، آنها را براي كارآموزي در مقابل دريافت دستمزد به كارگاهها، هتلها، رستورانها و كسب و كارهاي نوين و بيمارستانها و دكانها فرستاد.
لذت كار كردن و آموختن صنعت و پيشه و البته دريافت دستمزد، نوجوانان را مسوول و متكي به خود بار خواهد آورد و بيترديد در آينده آنها را از فارغالتحصيل پشت ميزنشين كه فقط به دنبال استخدام رسمي و دريافت حقوق و مزاياي دولتي است به صنعتگري فعال يا كارگري ماهر و متخصص يا كارآفريني مفيد به حال خود و مملكت تبديل خواهد كرد.