حريقحسنآباد زنگ خطر ايمني در بناهاي تاريخي
ققنوسي كه
بر نميخيزد
نيلوفر رسولي
گرما باشد يا سرما، فرقي ندارد، اگر كاغذ يا پارچهاي تلنبار باشد، اگر گاز نشت كند يا سيمي اندكي معيوب باشد، تنها يك جرقه، يك جرقه كوچك كافيست تا تمام اين اگرها را به واقعيتي سوزان بدل كند. آتش شعله ميكشد و از امروز خاكستري براي فردا به جاي ميگذارد. هر بنا يا هر بافت تاريخي كه بسوزد، همراه با آن بخشي از ديروز ما، بخشي از هويت ما و بخشي از خاطرات جمعي ما در زمان محو ميشود. حسنآباد اولين بناي تاريخي ما نيست كه در كام آتش فرورفت و به نظر ميرسد اگر روال اقدامات به همين شكل باشد، آخرين بنا هم نخواهد بود. بسنده كردن به مرمتهاي بعد از آتشسوزي و وعدههايي براي تخصيص بودجه ضامن حفاظت آن بناهايي نيست كه در دو قدمي آتشسوزي قرار دارند و بوي خاكستر شدنشان از همين حالا به مشام ميرسد. بودجهها و مرمتهايي كه پس از آتشسوزي انجام ميشوند، حتي نميتوانند نوشدارويي پس از مرگ سهراب باشند، زيرا آن بخشي كه از دل تاريخ به دست ما رسيده بود به كام نيستي رفته است و شايد امروز بتوانيم چند كاشي با لعاب سبز و آبي جايگزينشان كنيم، اما رد و خاطره اين تاريخ را هرگز نميتوانيم دوباره تكرار كنيم. شايد امروز خبر آتشسوزي ميدان حسنآباد رسانههاي كاغذي و مجازي را پر كند اما مگر همين ديروز نبود كه خبر آتشسوزي بازار تبريز يا كوشك سرهنگآباد اردستان را شنيديم. چند بار ديگر بايد اين خبرها به گوش برسند؟ و چند بار ديگر بايد آنها را فراموش كنيم؟ آيا حقيقت اين امر چون ساير اخبار تلخي كه ميشنويم براي گوشهاي ما تكراري شده است يا اينكه زمان آن رسيده است تا اتفاقات گذشته را تجربه راه كنيم. امروز سردفتر 39 تهران خبر ميدهد كه آتشسوزي روز چهارشنبه ميدان حسن آباد بيش از 700 دفتر و سند اين مركز را سوزانده است و از ميان آنها سندهايي مربوط به آيتالله كاشاني و دكتر مصدق هم به كام آتش خاكستر شدهاند. خبرها ميگويند آتش نزديك به 80 درصد سازههاي چوبي كوشك سرهنگآباد را از بين برده است و ديگر اثري از ايوان اين بنا نيست. سال 93 عمارت سرهنگ عضدي ميسوزد و كل سازه چوبي، سربندي، پوشش سفالي و بخشي از تزيينات را نابود ميكند. فهرست بناها و بافتهاي تاريخي كه به آتش گرفتار شدند طويل است و خارج از حوصله اين متن، اما در حال حاضر نه آماري از اين بناها در دست است و نه هيچ نهاد رسمي ميداند از زماني كه ميراث فرهنگي به كار مشغول شده است، چند بناي تاريخي را به علت آتشسوزي يا سيل يا هر دليل ديگري از دست دادهايم. در غياب اين اطلاعات، نه مركزي وظيفه مطالعه روي اين سوانح را دارد و نه هنوز بهطور قانوني دستورالعملي براي حفاظت از اين بناها در برابر حوادث داريم. نه ميدانيم پيش از سانحه بايد چه كنيم، نه ميدانيم بايد اين بناها را با اندام ظريفشان چطور خاموش كنيم و نه ميدانيم تكليف ما بعد از آتشسوزي يا سيل چيست. در اين خصوص خادمزاده، دانشيار گروه مرمت دانشگاه تهران از لزوم ايجاد مركزي ميگويد كه بهطور ويژه به حفاظت بناهاي تاريخي بپردازد و دستورالعمل و قوانين مشخصي تعيين كند. به زعم او تا چنين دستورهايي تنظيم و صادر نشود، باز هم در آينده بخشي از ميراث معنوي و مادي خود را از دست خواهيم داد. خادمزاده به «اعتماد» ميگويد: «ميراث فرهنگي به دليل گستردگي كار خود بايد با بقيه دستگاههاي حفاظتي مثل آتشنشاني همكاري داشته باشد و از تجارب اين دستگاه استفاده كند تا بتواند آييننامهاي را در اين خصوص تهيه و تنظيم كند.» او معتقد است آتشسوزي در بناهاي تاريخي تنها به دلايل فني و تاسيساتي رخ نميدهد و در برخي موارد مانند كاخ سرهنگآباد شاهد بوديم مالكان خود دست به آتش شدند و با اقدامي عامدانه به بناهاي تاريخي آسيب زدند. به گفته خادمزاده علاوه بر آييننامه حفاظت، بايد بر اين ميراث فرهنگي نظارت فيزيكي جدي صورت گيرد و جلوي مالكان خاطي گرفته شود.
در ادامه گزارش نگاهي بسيار مختصر داريم به چند آتشسوزي در سالهاي اخير. لازم به ذكر است در غياب اطلاعات و آمار ميراث فرهنگي اين دادهها ناقص خواهند بود و تا زماني كه ميراث فرهنگي دست به انتشار خسارات و آمار نزند مجبويم به اطلاعاتي از اين دست چنگ بيندازيم. تنها از دل درس گرفتن از تجربيات گذشته ميتوانيم اميدوار باشيم كه سوختن ميدان حسنآباد نقطه انتهايي اين فهرست است، و الا در غياب آييننامه و برنامه مشخص براي حفاظت بناها و بافتهاي تاريخي روزبه روز بناهاي ديگري به كام آتش خواهند رفت و بايد از آن روزي ترسيد كه آتش به جان بازار تبريز يا كاخ گلستان برسد و اين بناها و بخشي از هويت ما را در شعلههاي خود براي هميشه نابود كند.