«هیربدستان»
فریدون جنیدی
چندی پیش، ویراستاری با ویرايش نوشته من، «هیربدستان» را «هیربهدستان» گرداند و بدون آگاهیام، آن نوشته چاپ شد. شاید او به آیین ویرایش ماشینی، گمان کرده بود «ب» در «هیربدستان»، «به» (حرف اضافه یا پیشوند) است و آن را از دو سویِ واژه «هیر» و «دستان» جدا کرد و واژه مشتق «هیربدستان» سه واژه شد: «هیر»، «به» «دستان»!
«هیربدان» در ایران باستان به کار آموزگاری میپرداختند. این واژه در گونه کهن خود «هِرپَت» (hērpat) و در گونه کهنتر خود «اَ اِ ثرَ پَیتی»
(aeirapaiti) بوده است. ریشه واژه «هیربد» «ای» (i) است و برابر است با دانش و فراگرفتن دانش و دیدن، و بر روی هم «هیربد» همان مفهوم «آموزگار» را میرساند. این گروه را کار در «هیربدستان» و «فرهنگستان» بود.
پسان (بعدا) پسوند «ایستان : اِستان: ِ ستان» که سازنده جای (مکان) بود به واژه افزوده شد و واژه «هیربدستان» ساخته شد، یعنی «جای هیربد» یا «جای آموزش و فرهنگ» و در کنار «فرهنگستان» به کار برده شد. در این جا برای این که اهمیتِ آگاهی از چنین واژههایی برای ویرایش نوشتههای مربوط به تاریخ ایران باستان روشن شود، اشارهای بس کوتاه به فرهنگ و آموزش در ایران باستان بایسته مینماید:
1) از شوش پنجهزارساله لوحه گلینِ خویشکاری (تکلیف) دانشآموزان پیدا شده است که بخشبندی پیرامون دایره را به 6 کمان برابر نشان میدهد که نشاندهنده آگاهی شگفت ایرانیان از نسبت پرتو دایره (شعاع) با شش بر منتظم محاط در دایره است.
2) از این برتر لوحهای دیگر است از 3400 سال پیش خوزستان که پیرامون دایره را به هفت بر منتظم بخشبندی کرده است و این کار تنها بایستی با بهرهگیری از فرمول جبری انجام گردد. در این لوحه استاد از شاگرد خواسته است که دو «قضیه هندسی» را ترسیم کند: الف: فاصله هر نقطه از نیمساز زاویه با ضلع زاویه برابر است؛ ب: عمود منصف پایه در مثلث دوپهلوبرابر (متساویالاضلاع) از رأس آن میگذرد. شاگرد «قضیه نخستین» را کشیده است و در «قضیه دوم» با لرزش دست، خط را با فاصله از رأس به سوی چپ کشیده. استاد در کنار آن، عمود منصف درست را که از رأس میگذرد کشیده و با «دوکارد» (یعنی قیچی) نیمی از آن گل را پاره کرده است تا دانشآموزان دیگر نتوانند از آن برای خویشکاریهای آینده سود ببرند! و این کار در آن زمان، درست همانند خط زدن مشق امروز کودکان است که از آن دوباره نتوان به جای مشق تازه سود برد. از این گونه دایرهها که به چند بخش تقسیم میشوند در شهداد کرمان و لرستان و گیلان نیز یافت شده است، به نشانه روشن آن که این آگاهیها تنها در خوزستان نبوده و در همه سرزمین ایران پراکنده بوده است و چنین نگاره نزدیک به هزار سال پیش از اقلیدس (که به گمان اروپاییان پدر هندسه جهان است) در ایران یافت شده است.
3) «هیربد» در اصل «آموزگار علوم دینی» بوده است و جایی که در آن علوم دینی آموخته میشد «هیربدستان» بود. اما آن کسان که آموزش فرادینی میدیدند در «فرهنگستان» به خواندن میپرداختند و در شاهنامه اشاره به چنین جایها شده است: سپارید کودک به فرهنگیان // کسی کهش بود مایه و هنگ آن// یا: به هر برزنی بر دبستان بدی // همان جای آتشپرستان بدی// همچنین فرمان بزرگمهر به پدران برای آموزش فرزندان: فزودن به فرزند بر، مهر خویش// چو در آب دیدن بود، چهر خویش// ز فرهنگ، وز دانش آموختن// مجو چاره جز دانش افروختن//
4) مدرک دیگری در این باره متنی «پازند» با نام «خویشکاری ریدکان» (درباره تکلیف دانش آموزان نوجوان) هنوز در دست است که در آن یک دانشآموز تکالیفش را برشمرده و آن یک «انشا» است به زبان امروزی که در آن نیز به «فرهنگستان» به معنی «آموزشگاه» اشاره شده.
5) در پندنامهای که از «آذرباد ماراسپندان» (مانسپندان/ مَهرسپندان) در یکسد و پنجاه و چهار گفتار بر جای مانده است، در گفتار سیزدهم چنین آمده: «زن و فرزند خویش (را) از فرهنگ مَهِل (مگذار) که بر تو تیمار و رنج گران نرسد».
6) امروز روشن است که دانشگاه «گُندیشاپور» پس از اسلام نیز پایدار ماند و دانشمندان در آنجا به آموزش میپرداختند و این پایداری چنان به درازا کشید که استادان تازه بدانجا ره یافتند و چون از دفترهای پیشین اندکی نمانده بود، آنان روی به دفتر یونانیان کردند و شیوههای اندیشه و دانش یونانی در آن دانشگاه روایی یافت. اما انبوه دانشمندان ایرانیِ پایهگذارِ «جبر» و «مثلثات» و «لگاریتم» و «نجوم» به شیوه برتر، چشم به یونان ندوخته بودند، و تا سدههای چهارم و پنجم آسمان دانش ایران و جهان را ستارهباران کردند.
چون از پس سدهها، سرچشمه آن درخششها از چشمها دور گردید، ستارگان تازه، کورسویی نمودند تا یاد آن درخشش پر شکوه خاموش نشود و فرزندان ایران در این هنگام در اندیشه دانش، به کوشش خویش بیفزایند.
بنیاد نیشابور
امرداد 1398 خیامی