شرح اين عاشقي، ننشيند در سخن
بابك رياحيپور
استاد محمد نوري يكي از باسابقهترين خوانندگان ايران بود؛ خوانندهاي صاحب سبك و استثنايي كه من افتخار ميكنم در زمان حيات ايشان در كنارش بودم و نوازندگي كردم. سبك خواندن ايشان منحصر به فرد بود. از همدورههايش كسي را به خاطر ندارم كه مانند محمد نوري باشد و آن قدرت عجيب در خواندن را داشته باشد. بعدها هم عدهاي سعي كردند سبك او را تقليد كنند كه طبيعتا موفق نشدند. انگار بعضي كارها را فقط بعضي آدمهاي خاص بايد انجام دهند. به همين خاطر ميتوان گفت شايد بخشي از قدرت خوانندگي محمد نوري به استعداد و لطف خدادادي ايشان مربوط است.
محمد نوري مانند بعضي خوانندگان پيشين از جمله فرهاد يا فريدون فروغي چهره جنجالي و سمت و سوي سياسي يا فرهنگي ويژهاي نداشت. او در درجه اول انساني بزرگ و وارسته بود كه در كنار ايشان بودن براي شخص من اتفاق ويژهاي بود؛ ضمن اينكه از لحاظ هنري هم از او بسيار آموختم.
من از زماني كه محمد نوري را شناختم عاشق شوخطبعي ذاتياش بودم. حس شوخطبعي ايشان به قدري بود كه حتي روي صحنه هم ادامه داشت. يكي از خاطرات به يادماندني من از استاد نوري اولين كنسرتي است كه در سال 1380 و بعد از انقلاب برگزار كردند و بنده هم در كنار ايشان ساز زدم. در ويديوهايي هم كه از آن كنسرت به يادگار مانده مشخص است كه گاهي استاد نوري به سمت من ميآمد، طوري كه احساس ميكردم مطلبي را ميخواهد به من گوشزد كند. بعد ناگهان «جوكي» را در گوش من زمزمه ميكرد و ميرفت و من بايد تمام تلاشم را ميكردم تا جلوي انفجار خندهام را بگيرم؛ به تمام معنا از حضور در كنار ايشان لذت ميبردم. از نكات قابل توجه ايشان ميتوان به اين موضوع اشاره كرد كه محمد نوري، جزو معدود خوانندگاني بود كه حتي قبل از انقلاب هم فقط در اماكن خاصي مانند كلوپ ارتش آواز ميخواند و هيچوقت در كابارههاي آن زمان آواز نخواند. محمد نوري چندين آهنگ خاطرهساز دارد كه در حافظه اغلب مردم ايران ثبت است. كمتر ايراني را ميتوان پيدا كرد كه آهنگ «جان مريم» را نشناسد يا با آهنگهايي مثل «ايران» و «نميشه غصه مارو يه لحظه تنها بذاره» خاطرهاي نداشته باشد. بيشك اين ترانهها در ذهن همه ما حك شده است. با تمام اينها و متاسفانه استاد نوري بعد از درگذشتش عزيزتر شد و بيشتر از زمان حياتش قدر ديد؛ اتفاقي كه در اين سرزمين معمول است و اميدوارم روزي برسد كه قدر و ارزش حضور هنرمندان را در زمان حيات و زنده بودنشان بدانيم و نه بعد از مرگ و از دست رفتن.