• ۱۴۰۳ شنبه ۱۲ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4435 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۱۷ مرداد

هي مي‌گفت چيزي از ارزشامون كم نشده

نتايج كنكور 98 هم مشخص شد و پرونده‌اش بسته. كاربران توييتر فارسي هم كه بارها هشتگ‌هاي مربوط به كنكور را داغ كرده بودند اين‌بار، با هشتگ جواب كنكور از خاطرات خودشان درباره اعلام نتايج گفتند. آنچه در ادامه مي‌خوانيد منتخبي از اين توييت‌هاست.

«۱۷ سال پيش جواب كنكور كه اومد پدرم به مدت يك سال و نيم‌ كلمه‌اي با من حرف نزد، چون من به جاي برق رفتم صنايع دستي خوندم»، «روزي كه جواب كنكور اومد سال 87 رفتم خونه دوستم رتبه‌اش رو كه گفت بيست هزار منم خنگ، فكر مي‌كردم هرقدر بيشتر باشه رتبه بهتره. خودم كه رفتم كافي‌نت رتبه‌ام را درآورد بردم همون دوستم نگاه كرد تا چند دقيقه اخماش رفت تو هم. بعد فهميدم رتبه‌ام بهتر از اون بود»، «جواب كنكور اومد يادي كنيم از جشن قلم‌چي دو سال پيش كه واسه بخش تقديرنامه دادنشون «رد دادي» عماد طالب‌زاده گذاشتن»، «خب ديروز جواب كنكور اومد و من گند زدم همه‌ش مي‌خنديدم. مامانم هي مي‌گفت مريم چيزي نيستا، عيب نداره، خودكشي نكني يهو. چرا فكر مي‌كرد اين كنكور مسخره برام مهمه؟»، «يكي از بچه‌هاي اكيپ دبيرستان‌مون يه ذره چاق بود جواب كنكور كه اومد ما همه قبول شديم، اون نشد موند پشت كنكور و از ناراحتي 15 كيلو وزن كم كرد. سال بعد كنكور داد قبول شد به نظرم بين ما تنها كسي كه برد كرد همونه»، «بابام گفت خاك برسرت. گفتم چرا پدر؟ گفت جواب كنكور اومده و من ميدونم گند زدي. گفتم پدر من ۵ ساله فارغ‌التحصيل شدم! كنكور ندادم كه. شپلق زد تو صورتم گفت رو حرف من حرف نزن! گفتم چشم پدر خاك بر سرم با اين رتبه‌ام. گفت: ديدي گفتم كنكور و گند زدي و با كمربند افتاد به جونم»، «يادش بخير روز جواب كنكور به رفيقم گفتم رتبم رو ببينه از اون طرف رتبشم پرسيدم. بعد كه گفت فكر كردم رتبه خودمه چقدر ناراحت شدم»، «شبي كه جواب‌ كنكور اومد ديگه از اتاق بيرون نرفتم تا همون فرداش به بابام بگم گند زدم... فقط داداشم اومد ازم پرسيد چي كار كردم و رفت. مادرمم نبود خونه. المپيك ۲۰۱۶ بود، در همين حين كه كارنامه‌م تو سايت سنجش جلوم باز بود پيمان يوسفي از اونور از تو تلويزيون هي مي‌گفت چيزي از ارزش‌هامون كم نشده»، «دوره ما جواب كنكور ميومد تو روزنامه، دل نگران‌هاي فاميل مي‌رفتن روزنامه مي‌خريدن مجبور نبودن زنگ بزنن بپرسن»، «روز اعلام نتايج از مسافرت برگشته بودم خوابيده بودم يكي از فاميل زنگ زدن خبر دادن اومدن من رو بيدار كردن گفتن پاشو قبول شدي»، «ولي جدا يه كاري كردن هنوزم جواب كنكور مياد دلمون براي كنكوري‌ها مي‌سوزه»، «تكليف مايي كه بعد 3 سال هنوز وقتي ميگن جواب كنكور اومد تهِ دلمون خالي ميشه چيه؟» و «چند سالتونه كه همه منتظر جواب كنكور بودين؟.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون