حلبي آباد آرژانتيني
اسدالله امرايي
«حيات از حيات تغذيه ميكند و هيچ چاره ديگري نيست. حيات كورهاش را به سوزاندن حيات روشن ميسازد و آن هم نه حيات عام بلكه حيات شخصي، حيات يكتا و تكرار نيافتني
هر فرد. وقتي هم هيچ چيز باقي نمانده باشد تا در شعلهها بيفكنندش، آتش خاموش ميشود. با اين همه... اين سرنوشت يك تن از نوع بشر نيست. ديگران هم هستند، ديگراني بس انبوه و پرشمار كه هر كدام حيات خودش را ميزيد و درميگذرد. نجوايي كه شنيده بود آن نجواي بسيار بعيد يا آنكه بسيار كوچك، صداي ناچيز مثل صدايي از خانه عروسك چيزي كه دريافتنش ميكروسكوپ ميطلبد، پيامي از مكاني ديگر با خود ميآورد.» ونداد جليلي در ادامه ترجمه آثار سزار آيرا حلبيآباد را ترجمه كرده. آيرا از نويسندگان مطرح و پركار آرژانتيني معاصر است. آيرا را پس از بورخس مهمترين نويسنده آرژانتين ميدانند. ونداد جليلي از زبان انگليسي و اسپانيايي ترجمه ميكند . شخصيت اصلي داستان مرد جواني تنومند، ورزشكار و كودكصفت است به اسم ماكسي كه كار مورد علاقهاش كمك داوطلبانه به فقراي كارتن جمعكن در انتقال بارشان به مقصد حلبيآبادي در حومه شهر بوينس آيرس است؛ محلي غريب با ساختاري ويژه و شبهايي ستاره باران از لامپهاي روشن با برق دزدي كه نويسنده در توصيف ويژگيهاي شهرسازي آن سنگ تمام گذاشته است. داستان شامل دو ماجراي مجزاست كه در پايان در حلبيآباد با يكديگر تلاقي ميكنند. ماكسي عهدهدار نقش اصلي در ماجراي نخست است و خواهر كوچكتر او ونسا، شخصيت محوري ماجراي دوم است. دومين ماجرا قضيهاي پليسي و مربوط به گونهاي مواد مخدر است كه پليس گمان ميكند از طريق شبكهاي توزيع ميشود. اين ماجرا كه با قتل دختري دانشآموز از هم مدرسهايهاي ونسا در جايي پيش از زمان روايت آغاز شده در پايان داستان به انتها ميرسد.«هيچكدام از آشنايانش در مدرسه، باشگاه بدنسازي و محلهشان يا دوستان پدر و مادرش يا خويشاوندانش هرگز پا به حلبيآباد نگذاشته بودند و نميگذاشتند. چه قدر هم نزديك حلبيآباد بودند! بيخود نگفته بود اگر ميگفت سر خيابانشان است. مثل آن بود كه كار بزرگي نكرده باشد و در عين حال كرده باشد. هيچ كسي كه اهل حلبيآباد نبود به درونش راه نمييافت، آن هم فقط به يك دليل كه همه دلايل ديگر را دربر ميگرفت: ترس.» در وصف آيرا گفتهاند كه كمتر نويسندهاي به اندازه او كتاب خوانده است. مطالعهاش در زمينه ادبيات بسيار گسترده است و دورههاي گوناگون آن را استادانه ميشناسد. سالها ادبيات ترجمه كرده و چند زبان ميداند. ونداد جليلي پيشتر از اين نويسنده رمان شام و كنگره ادبيات را ترجمه كرده بود.