درباره نقاط ضعف تيم ملي واليبال
بهروز مرادي
صعود تيم ملي واليبال ايران به المپيك 2020 توكيو فعلا محقق نشد. بازي مقابل تيم پرقدرت روسيه يكي از بهترين نمايشهاي سروقامتان ايراني بود. آنها با دل و جان بازي كردند و مغلوباني سرافراز بودند. با اين همه اشكالات و نقصانهايي در اين بازي نمايان شد كه رفع آنها بسيار ضروري است:
سرويس: پس از تغيير سبك امتيازدهي در واليبال از روش عوض شدن سنتي و سِت 15 امتيازي به روش امروزي كه در آن؛ هر توپ يك امتياز و سِت 25 امتيازي است، سرويس از اهميت دوچندان برخوردار شده است، اما گويي اين اهميت هنوز جايگاه شايسته خود را در تيم ملي ايران پيدا نكرده است.
هنوز تيم ايران از خطاي سرويس بسيار رنج ميبرد و چه در سرويسهاي پرريسك و چه در سرويسهاي هدفمند همچنان دچار ضعفهاي غيرقابل پذيرش است. لازم است اشكالات هر كدام از بازيكنان به صورت فردي بررسي، آسيبشناسي و رفع شده و براي رفع آن نيز لازم است تدابير خاص فردي اتخاذ شود.
به عنوان مثال معنوينژاد هنگام سرويس زدن؛ نه ارتفاعي كه به توپ ميدهد صحيح است، نه گامهايي كه برميدارد درست است، نه با پاي درست براي پرش خيز برميدارد، نه در زمان مناسب به توپ ضربه ميزند، نه هنگام ضربه زدن به توپ در وضعيت مناسب بدني قرار دارد و نه از اعتماد به نفس لازم براي انجام يك سرويس پرريسك برخوردار است. هيچ كدام از اعضاي بدني دخيل در سرويس زدن او با ديگر اعضايش در هماهنگي نيست. گامهاي او هنگام سرويس زدن لرزان و غيرمطمئن است و آناليز روش سرويس زدن او نشان ميدهد كه گويي او
به راستي نميداند چه ميخواهد بكند. مايه تعجب است كه كادر فني به چنين مساله مهمي بيتوجه است.
بچههاي ما در رفتاري غيرحرفهاي همچنان با داور مسابقه به گونهاي تخريبي وارد درگيري ميشوند. برخي اعتراضها خانهبنيانكناند و معادل 5 سِت بازي از بازيكنان انرژي تخليه ميكنند. در بازي دور نهايي ليگ ملتهاي جهان در شيكاگو مقابل برزيل از اين نوع رفتار غيرحرفهاي هيجانمحور، ضربهاي كارا متحمل شديم. در سِت اول مقابل روسيه نيز پس از درگيري با داور اول مسابقه، غفور كارت زردي دريافت و پس از آن در همين سِت عملكرد اين بازيكن شاخص به سطحي متوسط تنزل كرد. چنين رفتارهايي نهتنها هيچگونه نفع و نتيجهاي براي تيم حاصل نميآورد، بلكه سبب تخليه انرژي رواني بازيكن درگير و حتي ساير بازيكنان ميشود و عملكرد مطلوب آنها را مختل ميسازد و تمركز را از آنها ميزدايد، بهگونهاي كه تا پايان بازي اثرات اين امر باقي ميماند.
جاي تعجب است كه براي حل اين معضل تاريخي-فرهنگي-ورزشي در تيم واليبال هيچ اقدامي صورت نميگيرد. كاپيتان تيم ملي كه سالهاست از بهترينهاي جهان است، خود در اين زمينه نهتنها ساير بازيكنان را با خونسردي و آرامش رهبري و مديريت نميكند، بلكه خود
هر از گاهي در دام چنين واكنشهاي هيجاني مخرب گرفتار ميشود و به توان رواني و فيزيكي خود و ساير اعضاي تيم آسيبهاي جدي جبرانناپذير وارد ميآورد.
برخي بازيكنان در مصاف با تيمهاي بزرگي همچون روسيه از اعتماد به نفس كافي برخوردار نيستند. معنوينژاد، فياضي و شفيعي در ميدان مسابقه با روسيه چنين به نظر ميرسيدند. پايين بودن اعتماد به نفس در اين بازيكنان را بايد توسط متخصصان شناسايي، آسيبشناسي و رفع كرد. از سوي ديگر كادر فني تيم با بازي ندادن به اكثر نيمكتنشينان در رويارويي با تيمهاي بزرگ نشان ميدهد كه به توانايي نيمكت خود اعتماد كافي ندارد. اين رويكرد كادر فني سبب تضعيف هر چه بيشتر اعتماد به نفس نيمكتنشينان ميشود. اعتماد به نفس يك بازيكن با نشستن بر سر نيمكت رشد نميكند و ضعف حاصله از آن با بازي نكردن در ميدانهاي بزرگ رفع نميشود، بلكه ميدان ندادن به بازيكني مانند يلي در چنين مسابقاتي سبب تشديد اين ضعف ميشود. به نظر نويسنده اين يادداشت، اعتماد به نفس بازيكن بزرگي همچون معنوينژاد به خاطر نيمكتنشيني درازمدت او در مسابقات يكساله گذشته دچار اختلال شده و عملكرد واليبالي او به همين خاطر افت قابلتوجهي پيدا كرده است. قرار نيست كادر فني با بازي ندادن به بازيكنان، آنها را دچار اين احساس كنند كه آنها به اندازه كافي آماده، قابل اعتماد و موثر نيستند، بلكه آنها چنان بايد به بازي گرفته شوند كه اعتماد به نفس آنها در جريان ميدان ديدنِ كافي رشد كند و به بلوغ خود برسد. براي حل چنين معضلي بايد اقدامات تخصصي لازم و بايسته صورت گيرد و چنانكه نويسنده اين يادداشت بارها متذكر شده، ضروري است كه در اين رابطه از كمك يك متخصص آسيبشناس آشنا به واليبال استفاده شود.
رويكرد محافظهكارانه كادر فني و در راس آن آقاي كولاكوويچ درخصوص تعويض و اصرار بر استفاده از 7-6 بازيكن اصلي سبب ميشود كه فشاري حداكثري بر اعضاي اصلي تيم وارد آيد به گونهاي كه توان آنها به مرور زمان افت ميكند و امكان تجديد نيرو و قوا براي آنها را به وجود نميآورد. اصرار بر استفاده از آنها سبب ميشود كه تيم ما از تواناييهاي بالقوه نيمكتنشينان در كمك به تيم در بزنگاههاي مهم بهره نبرد. ضمن اينكه اعضاي كادر فني در اتخاذ تاكتيكهاي تاخيراندازي در روند بازي از هوش بالا و درايت لازم برخوردار نيستند. گاهي اوقات ديرهنگام تقاضاي استراحت ميكنند. گاهي اوقات، تعويض خود وقفهاي در تمركز تيم مقابل ايجاد ميكند و تيم خودي را از قفل شدن ميرهاند، اما تعويضهاي وقفهاي صورت نميگيرند. واليبال در بخشي از روند غيرقابل پيشبيني خود گاهي اوقات به شطرنج ميماند. شطرنج بازي كردن كادر فني ما در مصاف خردمندانه و هوشيارانه هنگام قرار گرفتن در موقعيتهاي خاص ضعيف است. عملكرد آنها گاهي اوقات در حد يك تماشاگر غيرفعال تنزل ميكند و در مقابل فراز و فرودهاي تيم ملي مستاصل و شكست خورده به نظر ميرسند. اين انفعال سبب ميشود كه آنها جنگهاي رواني را ببازند و تيمي كه جنگ رواني را ببازد، با هر تواني كه در سطوح ديگر داشته باشد، پيروز از مسابقه خارج نميشود.