كيفيت؛ فراتر از عوارض و ماليات
نيوشا طبيبي
برپايي پيادهراهها و ايجاد محدوديت براي تردد خودروها، ثمرات فراواني براي شهر دارد. معمولا اين تغييرات در آغاز با مقاومت و سرسختي بعضي از مردم به ويژه كسبه روبهرو ميشوند و بعد در گذر زمان بالاخره جا باز ميكنند و عادي و جزيي از شهر ميشوند. پيادهراه بازار و كوچه مروي و سي تير اين قبيل حوادث را از سر گذرانده و جا افتادهاند. كسبه، بيشتر دغدغه صنفي دارند. نگاه بسياري از اصناف ما به شهر، نگاهي قديمي و محدود است. بعضي از آنها فقط ميخواهند از شهر سود به دست بياورند و براي آن هزينهاي پرداخت نكنند. هميشه به پرداخت عوارض و ماليات معترض هستند. با تاسف بايد بگوييم كه بسياري از اصناف ما، اعم از مغازهداران و صاحبان حرف خدماتي و حتي اصنافي مانند پزشكان و وكلا، چندان دلسوزي به حال شهرشان ندارند. واقعيت است آنها نميخواهند قبول كنند كه رشد كيفي شهر به افزايش درآمد آنها ميانجامد، پس بايد خود نيز براي افزايش كيفيت زندگي كاري كنند.
در اثناي روز و ساعتهاي كار، تماس ما با شهر، در حد گذر از معابر و خريد مايحتاج و انجام وظايف شغلي است. معمولا شهروند در آن ساعات با شهر خود تماس معنوي برقرار نميكند. از خيابانها و كوچهها سوار بر مترو و تاكسي و اتوبوس و دوچرخه و البته خودروي شخصي عبور ميكنيم و به مقصد ميرسيم. شهر را لمس نميكنيم و ارتباط چنداني با آن نداريم.
فضاهايي مانند پيادهراهها و بوستانها هستند كه ارتباط معنوي بين مردم و شهر را برقرار ميكنند. اگر مردم با شهر ارتباط عاطفي نداشته باشند، التفات و اعتنايي به كيفيت و پاكيزگي و زندگي آن ندارند. شهري كه مردمش به اين امور بياعتنا باشند، رفته رفته از دست ميرود و ميميرد.
بيشتر شهرهاي ايران، فضاهاي خاصي براي تجمع مردم دارند. اين فضاها شناسنامه شهرها هستند. شخصيت فرهنگي شهروندان هر شهر در اين اماكن است كه ريشه ميكند و هويت ميگيرد. مثلا در تبريز قهوهخانههاي متعدد شهر نقش مهمي در هويت فرهنگي و حس تبريزي بودن اهالي آن دارند يا در انزلي ساحل نزديك شهرداري و پل غازيان محل تفرج و تجمع عصر و شب مردم هستند، در اصفهان ميدان امام و سيوسه پل و ساحل رودخانه چنين است. تا برپايي پيادهراهها و پاتوقها، تهران از داشتن چنين اماكني محروم بود. باغ كتاب و سي تير و باب همايون، هر چند كه با معنا و مفهوم و كاركردهاي اجتماعي پاتوقهاي واقعي - كه بر اساس نياز و در طول زمان شكل ميگيرند - كمي فاصله دارند، اما ميتوانند انس و الفت مردم را به شهر و هويتشان زيادتر كنند.
سيل مهاجرت و هجوم بساز و بفروشها بنيانهاي فرهنگ بومي تهران را كنده. آنچه از تهران واقعي به جا مانده، بافت تاريخي محدود و كوچك آن است. ساخت و ساز در دورههاي پيشين در اين محدوده صرفه اقتصادي نداشته و بساز و بفروشها به آنجا اعتنايي نداشتهاند. نگهداشتن و پاسداري كردن از همين تعداد اندك ساختمانهاي قديمي تهران كه هويت معماري ادوار مختلف تاريخي شهر را در خود دارند كار بسيار
مهمي است. از كوچه باغهاي شميران و بسياري ديگر از محلات شهر، جز خاطرهاي باقي نمانده است. حرص و طمع سبب شد كه ساختمانهاي دهه 40 و 50 شمسي نابود شوند. ديگر كمتر نشاني از خانههاي آجري با در و پنجرههاي بلند چوبي و مهتابيهاي بزرگ در شهر به جا مانده. سازندگان در شهر ميگردند و هر روز زنگ اين خانهها را ميزنند و براي تخريب خانه قديمي و ساخت بناي جديد چند طبقه، برايشان حساب و كتاب ميكنند و دست آخر معمولا موفق ميشوند كه مالك را با خود همراه كنند. به نظر ميرسد، شهرداري تهران براي حفاظت از روح شهر وظيفهاي بالاتر از آنچه در بخشنامهها و دستورالعملها آمده، دارد. شهرداري بايد با دقت بسيار زياد مجوز تخريب ساختماني را صادر كند. نبايد به صرف ادعاي متقاضي و به خيال نوسازي بافت كهنه اجازه تخريب صادر شود. تعداد زيادي از ساختمانهاي عادي ولي قديمي كه هويت بصري تهران را ميساختهاند به طمع سازندگان از بين رفته و جاي خود را به بناهايي زشت و بيهويت و بيكيفيت با نماي رومي و سنگي و از اين قبيل دادهاند. در دوره جديد مديريت شهري تهران كه توجه به كيفيت زندگي سرلوحه امور قرار گرفته، حفاظت از هويت فرهنگي و معنوي شهر ميتواند به آن حيات دوباره ببخشد. تدبير شهردار محترم براي تحديد استفاده از خودرو و گسترش پيادهراهها و توسعه پاتوقهاي تاريخي و فرهنگي تهران قابل تقدير است.