• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۹ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4445 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۳۱ مرداد

مشكل كوچك

سروش صحت

پسر جواني كه جلوي تاكسي نشسته بود با تلفن حرف مي‌زد و خنده از روي صورتش جمع نمي‌شد. پسر داشت براي بعدازظهر قرار سينما رفتن مي‌گذاشت. مكالمه‌اش كه تمام شد راننده پرسيد: «قدر اين دوره را بدون، خيلي خوبه.» پسر خنديد و كمي سرخ شد. راننده گفت: «معلومه خيلي دوستش داري.» پسر گفت: «خيلي... خيلي.» گفت: «خوش به حال هر دوتاتون.» پسر پرسيد: «شما كسي را دوست نداشتيد؟» راننده گفت: «من اول‌ها كه عاشق مي‌شدم، عاشق هر كي مي‌شدم از خودم خيلي بزرگ‌تر بود، نمي‌شد... آخرهام كه عاشق مي‌شدم، عاشق هركي مي‌شدم از خودم خيلي كوچك‌تر بود، باز نمي‌شد...» اين را گفت و خنديد. پسر جوان پرسيد: «وسط‌ها چي شد؟» راننده گفت: «وسط‌ها را نفهميدم چي شد... گم شد...» و ديگر نخنديد. تلفن پسر جوان زنگ زد. پسر جوان گفت: «سلام... اِ... آخه چرا؟» راننده پرسيد: «قرارتون كنسل شد؟» پسر با سر تاييد كرد. راننده پرسيد: «چرا؟» پسر جوان آهسته گفت: «يه مشكلي براش پيش اومده.» راننده گفت: «لعنت به اين مشكلات.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون