ولنگاري زباني و اتحاد ملي
نيوشا طبيبي
جامعه آراسته به اخلاق و ادب، جامعهاي عاري از خشونت است. اگر گفتن سخن درشت و زشت اندك اندك رايج شود و حساسيت مردم نسبت به آن از بين برود بعد از مدتي، جامعهاي خواهيم داشت كه دچار ولنگاري و بيادبي در سخن گفتن روزمره است. همين لغزش و بيترتيبي، حاصلش خشن و سخت شدن روابط انساني خواهد بود. اما اين بيترتيبي و خشونت و بيادبي در سخن گفتن چگونه رايج ميشود؟ با قباحتزدايي.
زبان فارسي، زبان ادب و احترام است. ما مفتخريم كه در زبان خود ضمايري براي اداي احترام داريم. به جاي «تو» از ضمير شما و به جاي او از ضمير «ايشان» استفاده و اينچنين اداي احترام ميكنيم.
همين تشريفات و نكاتي كه ما در عرف ايراني به آنها «تعارف» ميگوييم، هزاران سال است كه از ما ملتي مهربان ساخته اما، امروز عدهاي به تقليد از فرنگ و به دليل برداشت غلط و ناصواب از «تعارف» و احترام، روش ديگري را در پيش گرفتهاند.
شما ميتوانيد نمونههاي بسياري را در كوچه و خيابان و بانك و بقالي و عطاري و كلانتري و به ويژه در مراكز درماني ببينيد؛ آدمهايي كه به خود اجازه ميدهند كه با شما، بدون هيچ آشنايي قبلي و دوستي نزديك با لحن و خطابي غير رسمي صحبت كنند. اگر رعايت ادب و ظرايف محاورهاي و «تعارف» در فرهنگ و سنت و ادب ما معمول نبود، اين ناهنجاري به چشم نميآمد اما ما مردمي هستيم كه «ادب» بخش مهمي از فرهنگ و تاريخ و سنت ماست. «ادب» هزاران سال است كه ايرانيان را از هر قوم و قبيله و عشيرهاي كنار هم - مانند يك خانواده - حفظ كرده. ادب سبب شده كه ما از خطاهاي يكديگر در گذريم، رنجيدگيها را به روي هم نياوريم و فراموش كنيم. اين گوهر مهمي است. «تعارف»، تشريفاتي دروغين و دست و پاگير نيست، بلكه در ذات خود ترجيح ديگري بر خود است. ايثار است و برخاسته از مهرباني. اگر كساني تعارف را به مثابه خطاي رفتاري و فرهنگي ما مينمايانند، وجه مهربانانه ما را هدف گرفتهاند. دور ريختن «تعارف»، گذشتن از بخش مهربان و نرم و دوستداشتني فرهنگي است كه هويت ما را ميسازد و به خشن شدن روابط و تندخو شدن همگاني ميانجامد. گذشتن از ادب هزاران ساله و سلوك فرنگيمآبانه پيشه كردن، ميتواند پيوندهاي ملي ما را سست كند.
امروز رسانهها، نقشي بسيار مهم و تاثيرگذار در ادب عمومي و فرهنگ رفتاري ملي ما دارند. متاسفانه زبان بيادبانه و شوخيهاي سخيف و جنسي كه اول بار از صحنه نمايشهاي شبهروحوضي و از حدود بيست سال پيش آغاز شده بود، كمكم فراگير و رايج شدند. در اين نمايشها شكستن قبح به كار بردن بعضي الفاظ، براي خنداندن تماشاگر شگردي عادي بود كه از ديد مميزها پنهان ماند يا آنها به اين بيادبيها اعتنايي نكردند.
در مرحله بعد اين شوخيها و قباحتزداييها راه خود را به سينما باز كردند. سينماي شريف ايران كه كمدي پاكيزه و موفقي چون «اجارهنشينها» را عرضه كرده بود به فيلمهاي سخيفي رسيد كه به بهانه خنداندن مردم زشتترين و قبيحترين كلمات و حركات را به چشم بيننده ميآوردند و اي عجب كه فروش چندين ميلياردي هم به نام خود ثبت كردند (و ميكنند).
كار اين قباحتزدايي و بيادبي به كار دوبله انيميشنها رسيده و كودكان به دام بيادبان افتادهاند. كافي است نگاهي به چند نمونه از كارتونهايي كه دوبله شده و در بازار به فروش ميرسند بيندازيد. استفاده از عباراتي كه قبلا فقط لاتها و لمپنها به كار ميبردند، عاديترين بخش اين كارتونهاست. زبان شلخته و بيادبانه، فحاشي و زشتگويي و تندي كردن زباني از مشخصههاي بيشتر اين دوبلههاست. دوبله اين انيميشنها بيادبي را عادي و قباحتزدايي ميكند.
در عرصه رسانههاي نوشتاري هم شلختگي زباني از بيست و پنج، شش سال پيش اندك اندك رايج شد. بعضي نشريات به بهانه اينكه ميخواهند به زبان جوانان نزديك شوند، زبان نوشتاري جديد و بيسابقهاي ابداع كردند كه پر از بيترتيبي و زشتي و ولنگاري بود. بعد همين شيوه نوشتن دستاويزي شد براي آنهايي كه سواد يا حوصله تقيد به چارچوبهاي زبان زيباي فارسي را نداشتند. زخمي كه آن نشريه خاص با آن سبك نوشتاري ايجاد كرد، هنوز التيام نيافته و البته سبب جسارتها و بيادبيها و قباحتزداييها و خشونتهاي فراوان قلمي شد.