چند نكته مهم درباره «عصرجديد»
مريم اسماعيلي فرد
1- پذيرش گوناگوني آدمها و استعدادهايشان و فاصله گرفتن از تلاش براي قالب زدن همه با ابعاد و ويژگيهاي يكسان در نسل ما و پيش از ما مقبول بود؛ همان نسل جادوگر قصه عصر جديد كه به سختي به آخرين فرصت ديده شدن دلخوش است.
۲- حضور پررنگ بانوان خارج از كليشههاي مرسوم كه تا انتخاب يك بانوي فعال اجتماعي و گروهي از بانوان در ورزشي نامتعارف براي زنان هر دو برآمده از مناطقي كمبرخوردار پيش ميرود و نشان ميدهد؛ جامعه براي پذيرش اين تصاوير متحول از زنان آمادهتر از دولت و بخش عمومي است.
۳- انتخاب يك جوان دهه هفتادي با شيوه زندگي كه در تصوير رسمي تربيتي احتمالا ضد اجتماعي و نابهنجار تلقي ميشود ولي انتخاب دوم رايدهندگان است. واقعا چند نفر از جاگير شدهها در مناصب رسمي آموزشي و دولتي و عمومي آمادگي تطابق با اين نسل جديد و ارزشهاي متفاوتشان را دارند؟ اين شهروندان متفاوت با آنچه به آن خو كردهايم.
۵-اينكه اغلب مسوولان خود را ناچار ميبينند با حضور و توييت و پيام همراه اين موج ديگرگونه برنامهسازي شوند نشان از تحولي عظيم دارد. رسانهاي كه همراه جامعه و منعكسكننده بخشي از مطالبات مردم در سيستان و ماهشهر و ايلام و حاشيهنشين و زن و مرد باشد موفق خواهد بود. فهمي كه مزد شيرينش را شبكه سه با بيست و چند ميليون راي گرفت.
۶- احتمالا در حال عبور از تعلقات سنتي (همشهري و همقبيلگي) به موارد مدرنتر و اكتسابي همچون مهارت و شيوه زيست فردي و اجتماعي خاص هستيم و صرف تاكيد بر همزباني برخلاف قبل باعث پيش رفتن جلوتر از جايگاه سوم نميشود.
به هر حال اين موارد نه با استناد به يك پيمايش ملي كه با نظارهگري يك برنامه پرطرفدار تلويزيوني و حواشي آن نوشته شده و احتمال خطا در روش تحقيق وجود دارد. با اين حال به فرض آنكه شركتكنندگان و رايدهندگان مشت نمونه خروار ايرانيان باشند بهنظر ميرسد آمادگي براي شرايط متغير و جديد ايرانيان براي همه به خصوص دولت در معناي حكومت، نظام آموزشي، اصحاب رسانه و حتي والدين اوجب واجبات است.