بزرگداشت پورسینا
فريدون جنيدي
«قطرهای، آوازه دریا شنید// از طمع، شوریده و مغرور شد// همچنان میرفت، تا دریا بدید// محو گشت و، تا ابد مستور شد (عطار نیشابور)
شناوری در دریای دورکرانه دانش و بینش شگرف «ابوعلیسینا» چنین است، و جویندگان را در موجخیزِ عظیم این دریا، غرقه حیرت و شگفتی میکند».
آنچه آمد گفتاری است که در هزارمین سال زندگی جاودانی «ابنسینا» بر سخن آغاز کتاب «کارنامه ابنسینا» نوشتم و در سال 1360 چاپ شد. پس از 38 سال، این کتاب با نگرشی تازه، بازچاپ خواهد شد، و شگفتا روزگارا که «یک شهریور» روز «گرامیداشت پورسینا» و روز «پزشک» همزمان با روزهای پایانی به چاپ رسیدن این کتاب است. هم در آن نامه و هم در بسیاری از نامهها و فرهنگنامهها و پژوهشهای گوناگون ایرانیان و بیگانگان به پزشکی و ارجمندیِ جایگاه «پورسینا» در پزشکی پرداخته شده است، از جمله این که در تحقیقات پژوهشگران پزشکی آشکار شده که او «سرطان معده» را تعریف کرده، و یکی از شگفتترین دستورهای او در معالجه «سرطان پستان» استفاده از حرارت است، که تا دوران معاصر، جهان غرب هم بدین پی نبرده بود. در دوران ما با کشف و کاربرد «ترموگرافی پزشکی» از عکسبرداری حرارتی (با اشعه مادون قرمز) از پستانها و بعضی نقاط دیگر برای تشخیص «سرطان» و بیماریهای دیگر استفاده میشود. این اندازه گفته شد تا جایگاه پزشکی «ابنسینا» و جایگاه پزشکان، گرامی داشته شود. اکنون به بخشی دیگر اندر میشویم که کمتر بدان پرداخته شده و در سال 1360 در «کارنامه ابنسینا» (رویههای97-109) نوشته نگارنده چاپ شده است. اینک گزیدهای از آن:
زبانشناسی ابنسینا
از نخستین مسائلی که در «زبانشناسی» بدان نگرش میشود، بررسی واکها (واجها یا صامتها و مصوتها) و مخرج هر واک و چگونگی آواز آن و نیز چگونگی اندامهای دهان و گلو برای تغییر آوازها از واجی (حرفی) به واج (حرف) دیگر است.
امروزه، امواج بانگها و آوازها و واکها در دستگاههای الکترونیک ضبط میشود و تفاوتهای واکها در روی نوار، به چشم نیز دیده میشود. اما باید دید که هزارسال پیش، با نبودن چنین دستگاههایی «ابنسینا» چگونه از این مهم برآمده است. در این جا چند جملهای از کتاب «مخارج الحروف و اسباب حدوث الحروف» را از «ابنسینا» بخوانیم که «پرویز ناتل خانلری» ترجمان آن به فارسی بوده است. جملات «مخارجالحروف» با نشانه نقلِ قول جدا شده است:
بخشی از گزارش واج / ر/
«راء غینی است که نسبت آن به راء و غین مثل نسبت حرف سابق (یعنی شین زائی) است به زای و شین؛ و از آن پدید میآید که هوا را غرغرهای که حرف غین را میسازد؛ سپس سر زبان بلرزد یا این لرزه در پرده کام درونی پدید آید، و از آن راء غینی حادث میشود». فرانسویان /r/ را به همین گونه تلفظ میکنند.
گزارش / م / و / ن /
«و میمی و نونی هست که در آنها به همان بانگی که از هوا (در گودال بینی) پدید میآید اقتصار میشود و در دنبال حبس، به هنگام رها کردن، هوا به بیرون رانده نمیگردد؛ و آن به غنه تنهایی میماند».
در زبان فارسی دو جور «ن» وجود دارد، که در تلفظ مثلاً «انار» و «بانگ» تفاوت آن پیدا میشود، یکی از سر زبان و کام عبور میکند، و دیگری از میان بینی عبور مینماید. و چون این تلفظ در «ن» و «م» عربی موجود نبود، دستورنویسان ایرانی که برای عربی دستور نوشتهاند آن را «غنه» نامیدهاند، که از دیگری باز شناخته شود، و اشاره ابنسینا به همین نوع است.
زباشناسان امروز پی بردهاند که انسان، بهجز از بانگهایی که طبیعتاً ماننده دیگر جانداران داشته است، آوازها و واکهای گونهگون را به تقلید از طبیعت اطراف خویش آموخته، و به همین دلیل است که واکهایی که از دهان و حنجره خارج میشود، در بین همه افراد و کشورها یکسان نیست. «حمزه اصفهانی» نیز یادآور این نکته میشود که «عربان» به خاطر زندگی با شترها و بادها و طوفانهای «عربستان» حروفی مانند «ح» از بیخ گلو دارند، و «ایرانیان» واژههایی چون «ژ» یا «گ» را از بلبل و فاخته و آهو آموختهاند. شگفتترین بخش کتاب «مخارج الحروف» از «ابنسینا»، گزارش صداهایی است که از طبیعت است و همانند واک (واج، حرف)های زبان شنیده میشود. نمونه را در باره / ل / چنین آورده:
«لام: از زدن آب با دست؛ یا از فرو کردن انگشت در آب بهسختی چنانکه هوا در آن فروبرود و سپس با آب به به بالا بپرد (یا از افتادن ناگهانی چیزی در آب چنانکه هوا را ناگزیر کند که با آن فشرده شود، سپس برگردد و آب یا آن برآید).
سخن را با رباعیِ «بوعلی» به پایان میبرم:
دل گرچه در این بادیه بسیار شتافت // یک موی ندانست، ولی موی شکافت // اندر دل من هزار خورشید بتافت // آخر به «کمال ذرهای» راه نیافت
بنیاد نیشابور
شهریور 1398