آموزش و پرورش درگرداب
سيدكاظم اكرمي
در دوره رياست جمهوري آقايان احمدينژاد و روحاني آموزش و پرورش در گرداب گير افتاده است. هر وزيري (چه با ضابطه و اكثرا بيضابطه) انتخاب شده است، چهار سال تمام آموزش و پرورش را اداره نكرده و در يك كلمه ثبات لازم در مديريت اين وزارتخانه بزرگ حاكم نبوده است. حال اين وزارتخانه مصداق اين شعر است: هر كه آمد عمارتي نو ساخت/ رفت و منزل به ديگري پرداخت. به همين جهت است كه ميگويم آموزش و پرورش در گرداب افتاده است. وزارتخانهاي كه به اعتقاد اكثر دانشمندان و متخصصان علوم اقتصادي و تربيتي كليد توسعه يك كشور را بايد در دست داشته باشد، نبايد دچار اين همه تغيير و بيثباتي شود. يكي از دوستان بنده كه در آغاز كار آقاي احمدينژاد وزارت آموزش و پرورش را به عهده گرفت پس از تقريبا سه سال كار (مدت وزارت ايشان دقيقا يادم نيست) و تعريف و تمجيدي كه آقاي احمدينژاد از او كرد يكباره مجبور به استعفا شد. بعد آقاي محترم ديگري سكاندار وزارت شد كه شايد دو سال بيشتر دوام نياورد. بعد مسووليت به عهده ديگري واگذار شد. در اواخر دوره آقاي احمدينژاد دو اتفاق مهم در آموزش و پرورش رخ داد كه ضربه بر پيكر تعليم و تربيت كشور زد. مهمترين آن دو، برداشتن دوره راهنمايي و برگرداندن نظام به دبستان و دبيرستان است. دوره راهنمايي با هدايت استاداني چون مرحوم دكتر كاردان و يا ترجمه كتبي از عالمان علوم تربيتي مانند موريس دبس در مورد دوران ويژه بلوغ به وجود آمده بود. اين تغيير نظام سبب شد تعداد بسيار زيادي از معلمان دوره راهنمايي و دبيرستان موظف شوند در دبستان تدريس كنند.
خب، حالا معلم بيانگيزه و ناراحت چگونه ميتواند به كودك دبستاني مثلا رياضيات را به درستي آموزش دهد؟ دو روز پيش معلمي از استاني به بنده زنگ زد و گفت پس از سالها تدريس در متوسطه مرا مجبور ميكنند در دبستان تدريس كنم؛ اين كار درست است؟ (البته بنده در روزهاي ابتداي اين كار، با نگارش مقالهاي در مجله وزين «چشمانداز ايران» اشكالات اين طرح را يادآور شدم). اتفاق مهم ديگر استخدام حدود جمعي بيش از 150 هزار نفر از مستخدميني بود كه از جهت دانش و مدرك به هيچوجه شايسته معلمي نبودند در زمان جناب آقاي دكتر فاني، هنگامي كه به استاني رفته بودم معلمان يك بخش آمده بودند و اصرار ميكردند كه به آقاي وزير بگو، اين عده را بركنار كند در برابر استخدام اينان، معلمي سه سال پيش هنگام رفتن به يك مهماني افطاري ميگفت خانم من و عدهاي را كه بيش از 10 سال به طور قراردادي كار كرده بودند، قراردادشان را لغو كردند اما در دوره آقاي روحاني، در آغاز مسووليت وزارت را برعهده آقاي دكتر فاني قرار دادند كه كارشناس آموزش و پرورش بود، اما بنده نفهميدم چرا قبل از چهار سال كار، ايشان استعفا داد (يا مجبور به استعفا شد) بعد دوست ديگري مسووليت اداره وزارت را متكفل شد و متاسفانه در اين دوره نمايندگان محترم مجلس عملا در تمام يا اكثر عزل و نصبها دخالت ميكردند و بيثباتي را بر آموزش و پرورش تحميل كردند. بعد سرپرست براي وزارتخانه تعيين شد. بنده نفهميدم بهرغم سابقه كار آقاي دكتر حسيني و تلاش بسيار او براي كار وزارت چرا دست به دامن آقاي حاجيميرزايي شدند. اگر چه معلمان به علت عدم اطلاع از سوابق جناب حاجي ميرزايي گلههايي دارند و دوست داشتند از مديران فعلي وزارت آموزش و پرورش فردي عهدهدار كار وزارت شود، اما با توجه به آنچه بعضي از وزراي سابق به بنده گفتند آقاي حاجي ميرزايي مدير قابلي است. تفكر سيستمي دارد، برنامهريز است و از جهت اخلاقي و آزادگي هم شايسته است. البته ايشان بايد ريز مطالبات معلمان داخل و خارج از كشور را قبل از معرفي به مجلس شوراي اسلامي به دولت ارائه دهد و قول قطعي براي حل آنها به ويژه رتبهبندي معلمان بگيرد. البته در اين دو دوره كارهاي مثبتي هم به نفع معلمان آموزش و پرورش كشور شده است كه فعلا فرصت بحث آنها نيست.