وابستگي بن سلمان و غرب
داود غراياق زندي
مسير تبليغات عربستان سعودي، براي جلب حمايت غرب، بعد از قتل جمال خاشقجي و به ويژه بر اثر استمرار آثار فاجعهبار جنگ در يمن، بهشدت دچار بحران شده است. در نتيجه اين اتفاق، ميل عربستان براي دخالت مستقيم در تغيير شرايط و بهبود وجهه پادشاهي اين كشور در افكار عمومي غربي، افزايش بيشتري پيدا كرده است. بر اساس سند چشمانداز 2030 سعودي كه با نظارت محمد بن سلمان، وليعهد قدرتمند اين كشور تهيهشده است، برنامه ميانمدتي براي يك تغيير جدي در اوضاع كشور دنبال ميكند، در نتيجه براي كمك به اجراي اين برنامه، خود راسا وارد عمل شده است تا با استفاده از امكانات مالي، ديدگاهها نسبت به عربستان سعودي را بهبود ببخشد و مسير براي عملي شدن اين چشمانداز را هموار كند. اينكه بنسلمان بهطور اخص و پادشاهي عربستان سعودي در اين مسير موفق خواهند شد يا نه تابع دو موضوع مهم است نخست ميزان جذب سرمايه در اين كشور و دوم پايان جنگ يمن و بحران سوريه. جنگ يمن و موشكهاي يمنيها بهشدت روند رسيدن به اهداف بخش گردشگري 2030 عربستان را دچار اخلال كرده است. براي حل و فصل اين بحران، شاهد هستيم كه نهتنها عربستان تلاش ميكند تا با اقداماتي فوري، تغيير عمدهاي در ديدگاههاي شهروندان غربي براي سفر به اين كشور ايجاد كند، بلكه همزمان شاهد اقداماتي براي پايان آبرومندانه جنگ در يمن هستيم، از جمله شايعه مذاكره اخير امريكا با انصارالله در يمن. موضوع سند 2030 و نوع تفكر و نحوه اجراي آن را بايد از دو منظر نگاه كرد. در نظامهاي سياسي غربي، براي اجراي چنين سند چشماندازي معمولا اقدامات زيرساختي، تغييرات فرهنگي، افزايش آزاديهاي اجتماعي، ايجاد فرصتها و امكانات و سرمايهگذاريهاي بلندمدت انجام ميشود. اما چنين شيوهاي از مديريت در نظامهاي سياسي حاكم در خاورميانه، آنچنان رايج نيست. منظر دوم، نگاه شهروندان كشورهاي عربي خاورميانه چشماندازهاي آينده حكومتي در اين كشورهاست. كف و مبناي مطالبات مردمي در اين كشورها معمولا در دو مقوله خلاصه ميشود: پول و ثبات. واقعيت اين است كه اجراي سند 2030 عربستان سعودي هم در قالب منظر دوم پيگيري ميشود. نميتوان در يك زمينه غربي و پيشرفته اجراي چنين پروژهاي را تحليل كرد.
نظام سياسي عربستان بسته است، ساخت فكري نظام حاكم و جامعه، بسيار محدود است و شخص بن سلمان هم فردي مستبد و خودكامه است. در چنين ساختاري نميتوان انتظار داشت كه گردشگري و آزادي گردش اطلاعات بخشي از مباني مورد پذيرش حكومت و جامعه باشد. نظام بسته درباري عربستان سعودي، همواره اخبار، اطلاعات و گزارشهاي حاكميت را بهشدت كنترل ميكند و اجازه نميدهد كه اطلاعات مرتبط با حكومت به بيرون درز كند، اگر هم شاهزاده يا مديري شورشي قصد افشاي اطلاعات داشتهباشد به سرعت ساكت ميشود يا دست كم از چارچوب قدرت كنار گذاشته ميشود. حضور گردشگران و نمايندگان جهان خارج، آنچنان با اين شرايط سازگار نيست.
با اين حال، افكار عمومي غربي با شرايطي مواجه شده است كه با وجود دگمهاي هميشگي در عربستان سعودي، برنامهاي مشابه چشمانداز 2030 از حكومت اين كشور بيرون آمده است. اين چشمانداز به نوعي نشان از آمادگي حكومت عربستان براي نوعي تغيير در شيوه حكومتداري از سوي محمد بن سلمان است. حكومت سعودي در حال تجربه دومين تغيير ساختار در شكل نظام سياسي- اجتماعي عربستان سعودي است. اولين تغيير عمده از اين دست را در دوران حكومت فهد بن عبدالعزيز، شاهد بوديم كه به نوعي ساختار قبيلهاي و بافت سياسي-اجتماعي را تغيير داد و شاهد بوديم كه به نوعي ديوانسالاري مدرن در حكومت عربستان راه پيدا كرد و ساختار شهرنشيني مدرن و زيرساختهاي كلانشهري در اين كشور وارد شد. دوره دوم را محمد بن سلمان آغاز كرده است. دو مبناي اصلي ديدگاه خاورميانهاي به توسعه در برنامه تحولات او وجود دارد. ديدگاه اصلي چشمانداز 2030 تحول اقتصادي است كه تامينكننده پول براي رفاه و ثروت شهروندان عربستان است و ديگري ثبات سياسي كه به دليل جوانسالي محمد بن سلمان و چشمانداز حكومت او بعد از پدرش براي چندين دهه پيش رو، ميتواند اميد شهروندان عربستان به چشمانداز توسعه را افزايش دهد. اما در اين ميان، قطعا اثرات منفي اقدامات او در افكار عمومي را نميتوان ناديده گرفت. از يك سو قتل جمال خاشقجي و از سوي ديگر جنگ در يمن، به اهرم فشار افكار عمومي به دولتهاي غربي براي قطع حمايت از عربستان سعودي تبديل شده است. در شرايطي كه دولتهاي غربي به دلايل ژئوپوليتيك، ميل و اراده كافي براي حمايت از جاهطلبيهاي محمد بن سلمان در يمن دارند، اما فشار افكار عمومي باعث شده است تا حكومتهاي غرب براي كمك به عربستان سعودي به زحمت بيفتند. براي دولتهاي غربي، به ويژه قدرتهاي اروپايي، رابطه با عربستان سعودي همزمان با جنگ يمن دو دستاورد در پي دارد، يكي درآمد حاصل از فروش اسلحه به عربستان و ديگري كنترل بر آبراه استراتژيك بابالمندب. دولتهاي غربي به شكل بنيادين علاقهمند هستند كه كنترل بر آبراه استراتژيك تنگه بابالمندب در اختيار يك متحد غرب قرار گيرد و در اين مسير از نفوذ عربستان در يمن استقبال ميكنند، چرا كه از نظر آنها گزينه جايگزين براي عربستان، كنترل جمهوري اسلامي ايران و انصارالله يمن بر اين آبراه است كه از نظر آنها عناصر غيرمتحد و غيرهمسو تلقي ميشوند. در چنين شرايطي دولتهاي غربي با وجود منفعت اقتصادي و سياسي كه در كمك به عربستان در جنگ يمن ميبينند، به دليل فجايع انساني در اين جنگ و همزمان قتل فجيع جمال خاشقجي، روزنامهنگار منتقد در يك كشور خارجي، بهشدت تحت فشار قرار دارند تا كمكهاي خود را به حكومت سعودي قطع كنند. نياز متقابل سعودي و غرب به يكديگر باعث شده است تا تلاشها براي مهار افكار عمومي و بهبود وجهه عربستان در رسانههاي غربي و در ميان افكار شهروندان كشورهاي اروپايي و امريكا، سرعت بيشتري بگيرند و رياض سرمايهگذاري بيشتري براي گشايش درهاي خود به روي گردشگران خارجي و انتشار تصاوير دلچسبتر و فريبندهتر از عربستان سعودي به جاي تصاوير فجيع و دردناك جنگ و قحطي در يمن، انجام دهد.