طلاي عاشورا و بدليجاتش
سيدعلي ميرفتاح
تا شيئي ارزشمند نباشد، كسي به صرافت ساخت بديلش نميافتد. خاك و آهن و سنگ بدل ندارند، از بس كه زياد و ارزانند، بلكه زير دست و پا ريختهاند. طلا اما چون كم و گران است، سودجويان را به وسوسه مياندازد تا تقلبياش را بسازند و با زرق و برق دروغينش سادهلوحان بازار را بفريبند و حلبي را به جاي طلا، بلكه به قيمت طلا به خلق الله بيندازند. دين خدا هم از آنجا كه ارزشمند است و حكم طلا دارد، بدليجاتش در بازار زياد است و مردم بيچاره هر آن ممكن است فريب بخورند و به دام ابليس و انصارش بيفتند و خريدار دين دروغي شوند.
اين يك قاعده است كه هر جا در هر عرصهاي طلايي باشد، متقلباني هم سر ميرسند تا با دروغ و دغل سر ملت كلاه بگذارند. اگر ميبينيد عدهاي با قوت و ممارست طي قرنها، واقعه كربلا را تحريف ميكنند و تاريخ را با دروغ و افسانه درميآميزند و قيام حسيني را به خرافات ميآلايند، دليلش همين است كه به ارزش و منزلت حقيقي عاشورا واقفند و از دسترسي مردمان به حقيقت ماجرا ميترسند. امام حسين با ظلم جنگيد، جلوي فريبكاري و دروغ ايستاد، با متملقان درافتاد و زير بار ذلت نرفت و از ذليلان رو برگرداند. جديترين سوالي كه بعد از بازخواني واقعه كربلا به ذهن ميرسد، اين است كه گفتمان سيدالشهدا(ع) موقعيت و منصب چه گروه و چه طبقهاي را به خطر مياندازد كه ناچارند دست به تحريفش بزنند و اصل ماجرا را ميپوشانند؟ صريحتر بپرسم: اگر مردم عزادار به سيدالشهدا تأسي كنند و همان راه و مرام او را به قدر وسع پيش بگيرند، حيات و اقتدار چه طايفهاي متزلزل ميشود كه از فرداي عاشورا به تكاپو افتادهاند تا واقعيت و حقيقتش را پنهان كنند؟ بخشي از تحريف عاشورا به خاطر منافع مادي و مطامع زودگذر دنيايي است. داستان پياز عكه بسيار مشهور است، احتمالا شنيدهايد. طرف پياز روي دستش مانده بود براي همين جعل حديث كرد كه هر كس پياز عكه را در مكه بخورد، آتش جهنم بر او حرام ميشود. مردم سادهدل هم حديث دروغين را باور كردند و پياز عكه را خريدند و خوردند. بعضي از تحريفات از اين جنس است و جنبه بازارگرمي دارد، اما تحريف اصلي را آنهايي مرتكب ميشوند كه ترويج گفتمان سيدالشهدا را به زيان خود ميبينند و از فراگير شدنش ميترسند، آن تحريفي كه معمولا در باورهاي ديني صورت ميگيرد از اين جنس است. خلق را تحميق ميكنند اما نه براي فروش پياز، بلكه براي سلطه و استيلا و قدرت. تعبير امام علي(ع) درباره تحريف اسلام بعد از پيامبر اين بود كه پوستين وارونهاش كردهاند. اين پوستين وارونه در دستگاه اموي به جايي رسيد كه «اميرالمومنين» وقت – يزيد - نهتنها آداب مسلماني بجا نميآورد، بلكه رسما و علنا حق و حقوق مردم را زير پا ميگذاشت، خونشان را ميريخت و مالشان را تصاحب ميكرد. اصلا همين كه حاكمي به زور بخواهد از مردم بيعت بگيرد، منتقدانش را بخرد يا بكشد و خودش را مشروع جلوه دهد، خود نشان از عمق ظلم و زورگويي او دارد. در سال شصت هجري جرم و جنايتي بلكه فاجعهاي در جهان اسلام ساري و جاري بود كه ميتوانست ريشه اسلام را براي ابد بخشكاند و چراغ مصطفوي را بكشد. اتفاقا هوشمندي شيعيان باعث شد تا قيام امام حسين فراتاريخي شود و حوادثش معني نمادين بيابد. «كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا» كاري كرد كه قصه از سال شصت و از حكومت بنياميه و از هفتاد و دو تن شهيد كربلايي فراتر رود و همه تاريخ را در بر بگيرد. ما بر حادثه خونبار كربلا نام «ما اعظم مصيبتها» گذاشتهايم. يعني مصائبمان را با مصيبت كربلا ميسنجيم، پس ظلم و جوري هم اگر ببينيم آن را با ظلم و جور كربلا اندازه ميگيريم. يعني همه ظالمان هر جا كه باشند، در هر دورهاي از يزيد بهره دارند و همه عمله ظلمه نسبشان به شمر و خولي و عمرسعد ميرسد. چيزي كه ظالمان را از كربلا ميترساند، همين است كه آزادگان صبغه حسيني بگيرند و چون دست از جان بشويند پس از تيغ و درفش و تحريم و تحقير نترسند. اينكه مرحوم امام ميگفت محرم و صفر اسلام را بيمه كرده، فرمايشش ناظر بر اين بود كه محرم و صفر آزادگان را وا ميدارد تا جلوي ظالمان بايستند و نقشههاي آنها را بر هم زنند. هم امويان به اسم دين حكومت كردند هم عباسيان. پس از ايشان نيز كسي نيامد كه از دين خرج نكند. زيان كسان از پي سود خويش/ بجويند و دين اندر آرند پيش. براي همين مادامي كه ذكر سيدالشهدا زنده باشد، اسلام نيز از تحريف مصون ميماند... اما مصيبت اينجاست كه به اسم معنويت و ارادت به اهل بيت روايتهايي از كربلا جعل كردهاند كه سخت از اصل قصه دور است. در فارسي به دروغ راستمانند ميگويند چربك. دروغ است اما ظاهر راست دارد. متاسفانه كربلا را نيز با چربك درآميختهاند. شيعه انگليسي شاخ و دم كه ندارد. براي حفظ منافع امريكا و انگليس عزاداران را از عزت و آزادگي دور ميكنند و ذهنشان را از خرافات لبريز ميكنند. گاهي محرفين قيافه محققانه به خود ميگيرند، از روي بعضي كتابها نقل قول ميآورند، عرفان و تاريخ و اسطوره را در هم ميآميزند تا حسيني بسازند كه هيچ شباهتي به سيدالشهدا ندارد. حسين ظلمستيز بود اما فراموش نكنيم كه آدمساز هم بود. يك نگاه مهرآميز به حرابن يزيد رياحي كرد از يك عامل حكومت، يك شهيد آزاده ساخت كه آزادگان جهان در برابرش سر تعظيم فرود ميآورند. داستان زهير ابن قين معروف است. هر كس ديگر جاي امام بود از زهير روبرميگرداند و ميگفت من كه يار ندارم بگذار زهير را هم نداشته باشم. اما حسين(ع) با دل زهير كاري كرد كه از يك آدم معمولي تبديل شد به شاه آسماني. كجاييد اي شهان آسماني/ بدانسته فلك را درگشايي. حسين نوه پيامبري بود كه اصلا رسالتش آدمسازي بود. در ميان بردهها در ميان اشراف، در ميان كفار و مشركان حتي در ميان دشمنان حربياش ميگشت تا به جانهاي شيفته شرار ايمان بزند و آنها را هوايي كند كه يخرجونهم من الظلمات الي النور. تحريف عاشورا فقط به جابهجا كردن متنها كه نيست. اگر عزاداران بهرهاي از حسين نبرند يعني كه به بيراهه رفتهاند و براي حسيني كه نميشناسند، اشك ريختهاند. كافي است يكي بيايد و مثلا بگويد صداي بلندگوي هياتتان را كم كنيد من مريض دارم. چنان خشمآلود بر او مينگريك كه نزديك است انتقام يزيد را از او بگيريم. قرار بود ملت نگاه به عزاداران كه ميكنند ياد حسين و آزادگياش بيفتند. قرار بود هر جا مظلومي ديديم به يارياش بشتابيم. تحريف شاخ و دم كه ندارد. اين همه كينه عليه برادران ايماني، اين همه رقابت جناحي در دستگاه عزاداري، اين همه راست و دروغ به هم بافتن براي اينكه رقيب را با خاك يكسان كنيم اگر تحريف عاشورا نيست پس چيست؟ گفت با همچو مني همچو فني؟ با امام حسين و اين معامله؟ اگر امام حسين فرداي قيامت يقهمان را بگيرد و از كارهايي كه به نام او ميكنيم، بازخواستمان كند چه جوابي داريم به او بدهيم؟ اگر بگويد مرا از كجا اينگونه شناختيد، چرا از مهر و مدارا و دوستي من بهره نبرديد، اگر بگويد من براي اصلاح دين جدم قيام كردم و شما دين جدم را به خرافه آلوديد... چه جوابي بايد بدهيم؟ چه جوابي داريم كه بدهيم؟