نگاهي به رمان «درياس و جسدها» نوشته بختيارعلي
در ستايش راوي
بهادر اميرحسيني
«درياس و جسدها» نوشته بختيارعلي ماجراي دو برادر است به نامهاي الياس و درياس. يكي آرايشگري محلي مانده و ديگري تحصيلكرده اروپا شده. مردم شهر در تب و تاب انقلاب هستند و يك منجي به شهرت ژنرال اشكزاد، گاه در قهوهخانهاي ميان جمع، آرمانهايش را فرياد ميكشد. مرگ، قبرستان، قهوهخانه، منجي شرقي و عقلانيت غربي نشانهاي موجود در اثر هستند اما هنر بختيارعلي آنجاست كه با شكلي از پرسهزني انقلابي و چريكي در فضايي كه در آن رشد يافته، مدام در حال هيچ گرفتن مفاهيم كلاسيك سياسي و اجتماعي است. اين درونمايه در اثر ديگر نويسنده كرد شيرزاد حسن به نام حصار و سگهاي پدرم به وضوح مشاهده ميشود.
التهاب از كهن الگويي چون پدر؛ پدري كه حتما بايد هادي باشد و همه رهرو او. اين پدر يا نقش نسبي و خوني دارد و صاحب چند فرزند است يا آنكه در نقش نظامي، چريك و سياستمدار جلوه ميكند.
ادبيات كرد با نويسندگاني چون بختيارعلي و شيرزاد حسن دقيقا در چالش با اين مفاهيم جلوهگري كرده و در معرض خوانش قرار گرفته است.
مواجهه شخصيتها با مرگ و جسدهاي بازمانده و ماجراي مرموز مرگ قهرمان شهر (ژنرال) و ظهور ناگهاني برادرش همچون يك بدل كه خصيصه ديكتاتورها را عيان ساخته، نشان از قرينهسازي نويسنده در ابتدا و انتهاي كتاب به واسطه خلق چهار برادر است كه يك سو نماد جمع است و سوي ديگر نمايي از حكمران و شهوت حكمراني.
شهر نه جاي خاصي است نه مختص كردستان و عراق. بختيار، ضد اضافههاي ملكي و استعاري است. يك نويسنده قابل در سطح دنيا و نزديك به جهان داستاني نويسنده سرشناس آلبانيايي؛ اسماعيل كاداره. نويسنده مساله رمان را ميداند. آن مساله چيست؟ مساله حافظه و فراموشي. رمان در دل اين عبارت خلق ميشود و به همين خاطر پسماندههاي تاريخ را پس ميزند تا خود تاريخ را مشاهده كنيم؛ تاريخ آدمها، افكار و آرمانها و دلبستگيها. مقدمهاي كه نويسنده بر كتاب نوشته و مفهوم يادآوري را از والتر بنيامين وام گرفته خود گوياي ماجراست. در «مساله در ياد نگه داشتن نيست، بلكه مساله نپريدن از روي گذشته است. نپريدن از روي آنچه نگذشته است، بلكه اكنوني است كه ما ادامه آن هستيم، يعني مساله يادآوري خاطره نيست.» «درياس و جسدها» بازنمايي روند مرگ و جاوداني است كه در زيست سياسي با آن بازي ميشود. همچون «زمستان سخت» اسماعيل كاداره و ديگر آثارش. رماننويس سياسي است يا نيست سالها محل مناقشه بوده و خواهد بود اما آنچه به عينه وجود دارد، نمود زيست سياست در شخصيتپردازي آثارش است. به خصوص در آثار نويسندگاني چون بختيارعلي، شيرزاد حسن و اسماعيل كاداره.