جاني كه حافظ جانها ميشود
سهيل معيني
باز هم خبري تلخ، باز هم سوگي دلخراش، باز هم از دست دادن جان يك عزيز، باز هم شوكي كه موج شد و اذهان و قلبهاي جامعه نابينايان را در نورديد. خلاصه خبر حادثه دلخراش براي جواني تحصيلكرده و موثر در زندگي همنوعان خويش، درگذشت جانكاه جواد ايزدي كارشناس نابيناي اصفهاني كه به علت حركت بيموقع اتوبوس واحد شهر اصفهان قبل از پياده شدن كامل از اتوبوس فقط ظرف چند ساعت جانش را از دست داد و آنچه ماند ماتم و آه و زاري خانواده و بستگان و نزديكان و البته سوگ جامعه نابينايان كشور به ويژه همشهريان اصفهاني. مرگ سرنوشت ناگزير است اما آيا اين مرگها كه متاسفانه به زنجيرهاي بيانقطاع در زندگي شهروندان آسيبديده بينايي كشورمان تبديل شده، سرنوشتي گريزناپذير و غيرقابل پيشگيري است؟! جواد ايزدي جوان شايسته نابينا از ميان ما رفت اما مرگي همچون درگذشت دلخراش او بار ديگر طنين كشنده ناامني و عدم ايمني در تردد نابينايان اين مرز و بوم را در جان اين گروه از هموطنانمان تكرار كرد. هنوز خاطره درگذشت هما بدر جوان شايسته ديگري از جمع نابينايان توانمند كشورمان در 24 مهر 1389 بر اثر سقوط در ايستگاه مترو خزانه تهران زنده است كه هر چند ماه يكبار ناامني روحي نابينايان فعال كشور بر اثر شنيدن خبر انواع حوادث ناشي از تردد ناامن اين عزيزان موجي ديگر از بيم از تردد امن را در جان و دل نابينايان كشور طنينافكن ميكند.
پرسش محوري آن است تا كي بايد شاهد از دست رفتن انساني توانمند كه فقط گناهش يا بهتر بگوييم ويژگياش محدوديت در حواس آدمي است، باشيم. حوادثي كه چاره مهار آنها ايمنسازي محيطي و ايجاد بستر تردد امن در محيطهاي شهري است، تجربهاي كه دهها سال است در كشورهايي كه شايد هزار كيلومتر با ما فاصله دارند در حال وقوع است. تا كي بايد در شلوغي زندگي خود زندگي را از ياد ببريم، مرگ همنوعان را با تلخي تاب آوريم و تا كي چرخ گردون قرعه را به نام ما زند. سالهاست از مناسبسازي، ايمنسازي معابر و سامانههاي حمل و نقل گفتهايم و نوشتهايم و گاهگاه پروژهاي را در بوق كردهايم كه از شهر بزرگ يك خيابان يا ميدانش مناسبسازي و ايمن شد، آن هم امري كه معلوم نيست تا چند ماه بعد از افتتاح پروژه همچنان باقي باشد. رفتن جواد ايزدي بار ديگر دلهاي نابينايان را خون كرد اما بايد از اين خون و خونهاي ديگر عزيزاني كه قرباني ناامني محيطهاي شهريمان و عدم رعايت ضوابط ايمنسازي و دسترسپذيري معابر و اماكن شدهاند، پرچمي براي تحولي اميدساز برافرازيم تا حداقل رفتن اين جان حافظ جانهايي ديگر شود و از اين راه جوادهاي ايزدي هميشه در ميان ما زنده بمانند. پس از سوگواري و تخليه عاطفي كه البته در جاي خود ضروري است اكنون تشكلهاي نابينايان بايد دست در دست يكديگر با ايجاد حساسيت در افكار عمومي و اين بار در شهر اصفهان از مسوولان و مديران خدمات شهري اتخاذ تدابير و انجام اقداماتي را بخواهند كه اگر جواد را به زندگي و دامان خانواده و ياران برنميگرداند، مانع قرباني شدن همنوعان اين عزيز شود.
تشكلها بايد به شوراي شهر و شهردار اصفهان مراجعه كرده و با انعكاس وسيع مرگ اين عزيز و چرايي آن خواهان مناسبسازي ايستگاهها و تاسيسات حمل و نقل شهري اصفهان با اولويت مراكز پرتردد نابينايان و نيز آموزش فوري رانندگان و كاركنان سامانههاي حمل و نقل به منظور تعامل صحيح با شرايط شهروندان معلول شوند. مهمتر از اين خواسته و اقدام مبتني بر آن اولويتي براي تشكلهاي نابينايان و فعالان حقوق مدني معلولان نيست. از تمام گروههاي اجتماعي داراي دغدغه براي بهزيستي مردم نيز ميخواهيم در اين امر در كنار تشكلهاي نابينايي قرار گيرند، زيرا امنيت محيطي خواست و نياز همه شهروندان است. تنبيه يك راننده بيمبالات و پرداخت ديه حداقل حقوق متوفاست، اما ايمنسازي محيطي پاسخ به حقوق جمعي نابينايان.