زيباييشناسي بدن و خوراك
سيدحسن اسلامياردكاني
بخش قابلتوجهي از زندگي ما صرف خوردن و نوشيدن ميشود و با آنكه ذهن ما بسيار درگير خوردن است و به تعبير سعدي «عمر گرانمايه در اين صرف شد/ تا چه خورم صيف و چه پوشم شتا»، اما تامل درباره سرشت و كاركرد آن اندك است. ريچارد شوسترمن در مقاله «تنزيباشناسي و هنر ظريف خوردن» (در زيباشناسي بدن، ويراسته شري ايروين، 2016) به درستي خاطرنشان ميكند كه «خوردن نياز است، اما دانستن چگونه خوردن مهارت است» سپس جنبههاي سهگانه خوراكشناسي يا هنر خوردن (گاسترونومي) را اينگونه بيان ميكند: نخست فرآيند تهيه خوراك و آوردن آن سر ميز است كه ميتوان آن را هنر آشپزي ناميد. دوم توجه به جنبه زيباشناختي خود غذا و كيفيت آن كه ميتوان آن را هنر ارزيابي خوراك ناميد. سوم توجه به شيوه خوردن و نحوه ورود اين خوراك به بدن است كه جنبههاي زيباشناختي و اخلاقي خوردن را بررسي ميكند. مسائلي چون با دست غذا خوردن، كند يا تند خوردن، سخن گفتن يا نگفتن سر غذا، به تنهايي يا با ديگران خوردن و نشسته يا لميده خوردن آن در اين قسمت ميگنجد.
اگر ما برآيند آن چيزي هستيم كه ميخوريم، بايد به خوردههاي خود توجه كنيم و اين تامل فيلسوفانه بخشي از خودشناسي بهشمار ميرود. به ميزاني كه به آنچه ميخوريم و تاثيري كه بر بدن و بوي ما دارد، مانند سير و پياز، توجه كنيم، به فهم بهتري از خود دست پيدا ميكنيم، عادات درستي در خود پديدار ميكنيم، شيوه و نوع خوردن خود را مديريت ميكنيم. اين كار هم جنبه زيباشناختي دارد و هم جنبه اخلاقي. خوردن كاري است كه در همه عمر انجام ميدهيم، لذا لازم است بر اين فعاليت تمركز داشته باشيم و آن را به نوعي هنر ظريف تبديل كنيم.
خوردن بخشي از فعاليت اساسي روزانه ماست و توجه به آن و اصلاح همه ابعاد آن از موادي كه ميخوريم تا شيوه فرآوري آن و مهمتر از همه خود خوردن آن بر زندگي ما تاثيري ماندگار خواهد گذاشت. از نظر ارسطو هنر پوئسيس است، يعني انجام كاري به شكلي ماهرانه. خوردن نيز ميتواند به اين معنا هنر باشد، اما چون غالبا هنر با امور غيرعملي سر و كار دارد، تصور ميشود كه خوردن نميتواند هنر باشد. حال آنكه واقعا چنين است. بخشي از هنر خوردن در آرام خوردن و توجه به آن و لذت بردن از خوردن است.
با اين نگاه، بد نيست كمي بيشتر به خوردن بهمثابه فعاليتي زيباشناختي و اخلاقي توجه كنيم. كتاب «زيباشناسي خورد و خوراك: مجموعه مقالات» (ترجمه كاوه بهبهاني، تهران، كرگدن، 1397، 241ص) ميكوشد برخي از اين ابعاد را آشكار سازد. مترجم در مقدمه مفصل خود در پي آن است تا ظرايف توجه زيباشناسانه به خوردن را برجسته سازد و آن را از فعاليتي روزمره و روتين به عملي آگاهانه تبديل كند.
از اين منظر، كمترين خاصيت تامل زيباشناختي در خوردن آن است كه ما را هوشيارتر ميكند و غبار عادت و ملال از خوردن روزانه ما ميزدايد و فضيلت قدرداني از لحظات زندگي را در ما پرورش ميدهد. با پرورش ذائقه و تن، جان ما نيز پرورده ميشود و انساني بافضيلتتر ميشويم. البته اين نگرش مستلزم آن است كه از پلشتخواري فاصله بگيريم و حس زيباشناختي و خوراكبازي را در خود پرورش دهيم. يعني به آنچه ميخوريم نه صرفا براي پر كردن شكم و رفع نياز مادي بلكه بهمثابه كاري هنري بنگريم. مقدمه اين كتاب، خواننده را براي خواندن 6 مقاله انتخاب شده آماده ميكند. كاش مترجم خوش قلم ما، مقاله شوسترمن را هم ترجمه ميكرد و به اين مجموعه ميافزود.