كوتاه درباره سلمان هراتي در آستانه سالروز درگذشتش
كولهباري از مهرباني و شعور
امير مهنا
در ميان كساني كه تاكنون درباره سلمان هراتي حرف زدهاند، تقريبا هيچكس نيست كه چيزي عليه او گفته باشد. همه سلمان را انساني آزاده معرفي ميكنند كه گويي از دل كهكشاني از شعر و شعور، به اين ناكجاآباد پرتاب شده است. شاعري كه بتواند با مدت زمان اندك حضور در اين دنيا تا اين اندازه از خودش نام نيك برجاي بگذارد، قطعا انساني رشكبرانگيز است. خاصه آنكه همان شعرهاي اندكش هم بتوانند سالها پس از خودش زنده بمانند و هنوز هنوز خوانده شوند. خوبي شاعري چون سلمان هراتي اين است كه هرگز به خودش دروغ نگفته و هر چه بر قلمش جاري شده، ريشه در همان اعتقاداتي دارد كه واقعا به همهشان پايبند بود. هراتي شاعر لحظههايي است كه شايد شاعران ديگر به خوبي نتوانند از پسش بربيايند. شعرهايي كه او درباره جنگ گفته آنچنان جاندار و قوي هستند كه ميتوان از تكتكشان به عنوان بهترينها در اينگونه ادبي ياد كرد. شاعر مجموعههايي چون «از آسمان سبز، دري به خانه خورشيد و از اين ستاره تا آن ستاره» هيچگاه در دام تكرار نيفتاد. او با گذشت هر سال از زندگياش گويي پوست ميانداخت و همه تلاشش اين بود كه به دام روزمرّگيهاي معمول نيفتد: «كنار شب ميايستم/ چشم بر شمد سورمهاي آسمان مياندازم/ ستارهها/ با نخ نور گلدوزي شدهاند/ و من ميشنوم زمزمه درختان را/– «چه ملايمت خنكي!/ من آبستن يك شكوفهام/ كه همين تابستان گلابي ميشود.»/ كنار شب ميايستم/ شب از تو لبريز است/ من در دو قدمي تو/ در زندان قزاق گرفتارم...» همانگونه كه بارها نوشته شده، پيوند مسائل اجتماعي با دنياي انتزاعي، نقطه عطفي در شعر هراتي است. نگاه معنوي به موضوعات اجتماعي، در شعر او تا حد زيادي به اوج خود رسيده و اين نوع نگاه، شعر اين شاعر را سرشار از اميد و بشارت كرده است. او در شعرهايش به مردم، آيندهاي درخشان را نويد ميدهد كه اين بشارت و اميد از سرچشمه باوري است كه او به ذات زندگي و انسانيت دارد: «ديروز اگر سوخت اي دوست غم برگ و بار من و تو/ امروز ميآيد از باغ بوي بهار من و تو/ ديروز در غربت باغ من بودم و يك چمن / امروز خورشيد در دشت آيينهدار من و تو» از ويژگيهاي بارز شعر سلمان، صميميت، اخلاص و صداقتي است كه در آثار او به چشم ميخورد و همين ويژگيها باعث اثرگذاري بسيار آثار او بر مخاطبانش ميشود. اينجاست كه به گفته بسياري از منتقدان ادبي به تعريفي حقيقي درباره هنر ميرسيم كه بر اين نكته تاكيد دارند: اگر انسان بدون آنكه دست به تلاشي بزند يا موضع خود را تغيير دهد هنگام خواندن يا شنيدن اثري هنري به تجربه يا حالتي ذهني برسد، اينبار اين اثري هنري اثري درست به شمار ميرود و اگر اين اتفاق نيفتد هر اندازه هم كه شعري واقعي و لذتبخش باشد باز هم اثر هنري نيست.