• ۱۴۰۳ يکشنبه ۲ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4474 -
  • ۱۳۹۸ شنبه ۶ مهر

ماه مهر و گرامیداشت استاد سید عبدالله انوار

فریدون جنیدی

در اول مهرماه 1398 و آغاز سال آموزشی (تحصیلی)، یادداشتی را که چند سال پیش در بزرگداشت استاد عبدالله انوار نوشته‌ام و منتشر نشده است، به آن بزرگ‌مردِ روزگارمان پیشکش می‌کنم.

استاد انوار... استادی یگانه و در زمانه ما بی‌همتا با آن پهنه دانش و بینش در زمینه‌های گوناگون را همگان می‌شناسند، و اگر من نیز بخواهم در این زمینه‌ها سخن گویم، گفتاری است که بارهاوبارها بر زبان همگان گذشته و در زمان، روان گشته است!

بر این بنیاد من از دریچه‌ای دیگر به ایشان می‌نگرم، دریچه‌ای که گمان دارم تنها من از آن نگریسته‌ام، زیرا که من در خردسالی شاگرد ایشان بوده‌ام، به‌دنبال اندیشه‌ها و کردارهای بی‌مانند ایشان ره پیموده‌ام!

در سال 1331-1330 ایشان دبیر جوان دبیرستان نوبنیاد مدرسی، در میدان فوزیه آن زمان و پسان شهناز و اکنون امام حسین بودند، و من در سال نخست دبیرستان چشم به چهره پرشکوه و گوش به گفتار آرام ایشان داشتم. شاید باور این سخن برای خواننده سخت باشد، اما آن دبیر جوان بسان يك استادِ پیر، آرایش و شکوه و سنگینی و استواری داشت، و من و بسیاری از شاگردان در آن زمان شیفته گفتار و رفتار وی بودیم.

من از آن سال نام هیچ یک از دبیران و گردانندگان دبیرستان را به یاد ندارم، مگر نام یک دبیر جوان دیگر به نام نوبختی را تنها بدانروی که استاد انوار را با هیچیک از دبیران جوان آمیزش و گفت‌وگویی نبود مگر با وی که از دیگران که بآئین آنروز جامه داشتند، و با گفتارها و کردارهای جوانانه، زمان می‌گذراندند، دور بود. هنگامی که از پنجره اشکوب سیوم که ما در آن درس می‌خواندیم، به خیابان می‌نگریستیم، استاد را با او می‌دیدیم که با یکدیگر در گفت‌وگویند و شیوه نگرش آنان به هم نشان می‌داد که همواره سخنانشان پیرامون یک نکته دانشی می‌چرخد، و هیچگاه با خنده و شوخی (همچون دیگران) همراه نیست.

سال بپایان رسید، و ما از استاد انوار جدا گشتیم اما هیچگاه چهره و گفتار و رفتار ایشان از یاد من نرفت، تا آنزمان که خود بمیدان پژوهش و فرهنگ رسیدم و یکروز در سال 1354 در ساختمان کتابخانه ملی آنزمان در خیابان قوام‌السلطنه آنروز و سی‌ام تیر امروز چون به گرهی در کار برخوردم کارمندان کتابخانه گفتند که بایستی از استاد انوار بپرسی و مرا که هیچ امید به دیدن دوباره او نبود به گنجینه‌ای پر از کتاب‌های خطی رهنمون شدند که «انوار پیر» در میان آنها نشسته بود؛ همان انوار بود که امروز نیز هست، همان شکوه و فر و دانش، همان پایمردی در راستای فرهنگ و پژوهش... همواره شاد و پایدار

بنیاد نیشابور

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون