در ستايش شفافسازي
نيوشا طبيبي
يك جنبش شفافسازي و ضد فسادي كه برپا شده، چه از سوي قوه قضاييه و براي گرفتن مچ اختلاسگران و سوءاستفادهچيها و دزدان بيتالمال و البته نظارت بر اموال مسوولان و چه از سوي مجلس براي شفاف كردن آرا، اموري مبارك و پيشروانه هستند. اين موضوعات كه اكنون به مطالبه و خواست عمومي تبديل شدهاند، قدم بزرگ و درونزايي است كه شيوه حكومتگري ما را چند صد گام به جلو ميبرد. ايرانيان از چند دهه پيش پاي در راهي گذاشتهاند كه نهايتا به برپايي شيوهاي از مديريت كشور خواهد انجاميد كه سر تا پا مبتني بر خصوصيات فرهنگي و تاريخي و قومي و اجتماعي ايران است. نه وارداتي است و نه فرمايشي و نه تقليدي.
دو- اقتدار مديران و پاسداشت شأن و جايگاه حقوقي سمتهاي رسمي دولتي امري است كه براي حكومت كردن لازم ميآيد و شكستن آن به هرج و مرج و بينظمي ميانجامد. اما اينكه بعضي از مديران براي خود جايگاهي مقدس و غيرقابل نقد و غيرقابل دسترسي مهيا كنند البته در شأن نظام جمهوري اسلامي نيست. صحنه ايستادن مردم گرفتار پشت در اتاق يا جلوي ميز مدير يك اداره و بياعتنايي و گاه بيادبي او به مراجعان، صحنهاي زشت و غيرقابل تحمل است. آن شيوه آرماني مديريت كه بخش مهمي از مطالبه مردم در هنگام انقلاب اسلامي بود قطعا با چنين رفتاري بيگانه است.
سه- گاهي در توصيف فردي، ميشنويم كه ميگويند «فلاني دزد و دروغگو نيست» از ياد بردهايم كه داشتن اين صفات، پيشفرض و الزام اخلاقي هر آدمي است و امتيازي محسوب نميشود؟ اگر كسي دزدي كند و دروغ بگويد به ويژه آنكه وظيفهبگير بيتالمال و موظف به خدمت به كشور و مردم باشد، گناهي نابخشودني و غيرقابل گذشت مرتكب شده و در غير اين صورت دروغ نگفتن و خيانت و دزدي نكردن فضيلت نيست، وظيفه است. مردم نبايد به حداقلها رضايت دهند. مديري كه بر مسندي نشسته حقوقبگير ملت است و موظف به خدمت. اگر با كارفرمايان خود-يعني مردم- بيادبي و خشونت ميورزد بايد به او يادآوري كرد كه از چه محلي دستمزد ميگيرد و براي چه كاري پشت ميز نشسته. اگر او كار مردم را راه مياندازد، دارد به وظيفه قانوني خود عمل ميكند.
زشتترين صحنه، چيزي است كه شايد بارها بسياري از ما در ادارات ديدهايم: كارمندي با فرد مراجعهكنندهاي لج ميكند و داد ميزند و ميگويد «من اصلا كار تو را انجام نميدهم!» معمولا فرد بخت برگشته آرام و زير لب التماس و عذرخواهي ميكند. صحنه زشت ديگر كه باقيمانده ميراث رژيم شاهي است، كرنش و دست به سينه ايستادن مردم جلوي مديران است. جالب است كه مردم با روساي 3 قوه و وزرا برخورد خودمانيتر و راحتتري دارند تا فلان مديركل اداره، مثل اينكه بيشتر مشكلات كاركردي از ناحيه مديران مياني است.
چهار براي اصلاح امور، عملكرد دستگاه قضا و سازمانهاي نظارتي كافي نيستند. وظيفه شهروندي و ملي ماست كه در مقابل درخواست رشوه و راهحلهاي غيرقانوني براي آنكه كار ما راه بيفتد، مقاومت كنيم. وقتي كارمندي درخواست رشوه ميكند دو حالت دارد:
الف - كار ما انجام شدني است و كارمند يا مدير مربوطه براي آنكه پولي به جيب بزند، آن را پيچيده و غيرقابل انجام جلوه ميدهد.
ب- درخواست ما غيرقانوني است و فرد خاطي با كارهاي غيرقانوني كه مسووليتش متوجه ما هم خواهد بود، قصد دارد كار ما را جلو ببرد. در هر دو صورت مشاركت ما در اين مفسده به ضرر كشور، خود ما و خيانت به آينده فرزندانمان است حتي اگر اين خطا به نظر كار كوچكي باشد.