ادامه از صفحه اول
زبان عربي و زائران عراقي
كه چه زيرساختهايي براي جذب گردشگر فراهم است و اگر امروز گردشگران از همه موانع سياسي و اقتصادي عبور كردند، در ايران كجا ميخواهند اقامت كنند، چگونه ميخواهند تردد كنند و در كدام رستورانها ميخواهند غذا ميل كنند. همه اين زيرساختها را هم اگر كنار بگذاريم و فكر كنيم مثل مشهد شهر به تسخير انواع هتلها، هتلآپارتمانها و مراكز خريد درآمده، مساله بسيار مهمتري را از ياد بردهايم و آن شيوه مواجهه با گردشگر است. حتي بحث آداب و رفتار هم نيست. بحث ارتباط برقرار كردن با توريست است. موضوع زبان و فهم متقابل. اگر زبان توريستها را ندانيم چگونه ميخواهيم آنها را راهنمايي كنيم و بگوييم چه امكانات و زيرساختهايي داريم. اصلا چگونه آنها را به آدرس مورد نظرشان برسانيم و موضوعاتي از اين دست. واقعيت اين است كه ما همسايگان متعددي داريم كه زبان آنها عربي است. بسياري از آنها شيعه هستند و اتفاقا گردشگري مذهبي بهترين فرصت براي جذب آنهاست. عراق يكي از همان كشورهايي است كه شيعيان بسياري دارد و آنها مستعد سفر به ايران براي زيارت و در كنار آن اقدامات پزشكي هستند. اما پرسش اين است كه چه تعداد از دستاندركاران گردشگري ما براي ميزباني از مسافران عربزبان آموزش ديدهاند و زبان و فرهنگ آنها را ميشناسند؟ جالب اينجاست كه ما در مدرسه و پيش از آنكه زبان انگليسي بياموزيم، درس عربي داشتيم. اما امروز نه رانندگان تاكسي، نه كاركنان فرودگاه و نه كساني كه در ارتباط با مسافرت كار ميكنند، زبان عربي نميدانند و حتي به آن تسلطي در بيان سادهترين تقاضاها نيز ندارند. اينجا شايد جاي آن نباشد كه از سيستم آموزشي بپرسيم براي چه 7 سال عربي تدريس ميكنند در حالي كه هيچ كاربردي از آن در جامعه شاهد نيستيم. مشهديها اين روزها در عمل انجام شده قرار گرفتند و براي رفع نيازهاي خود به جذب هموطنان عربزبان كشورمان از خوزستان پرداختهاند. موارد متعددي را شاهد بودهام كه ساكنان آبادان و خرمشهر كه اتفاقا بيكار بودهاند يا كار مناسبي نداشتهاند به مشهد مهاجرت كردهاند و در مشهد به نوعي از زبان عربي خود بهره گرفتهاند و شايد برخي شغلهاي مناسبي هم نداشته باشند اما قدر مسلم ميتوانند از اين راه كسب درآمد كنند. اما اين مشكل مواجهه دستاندركاران گردشگري با مسافران عرب را حل و مرتفع نميكند. سالها ميشنيديم كه قرار است رانندگان تاكسي را آموزش زبان خارجي بدهند، اما در واقعيت چه تعداد از رانندگان تاكسي به زبان ديگري جز فارسي مسلط هستند. شايد به واسطه آذري بودن تركي را بدانند، اما ميدانيم كه تركي استانبولي هم متفاوت است. در نهايت بحث بر سر اين است كه به همان اندازه كه ساختن هتل و راهاندازي سيستمهاي حمل و نقل و بهينهسازي آنها مهم است، مولفههاي نرمافزاري هم حياتي هستند. دانستن زبان نخستين گام ارتباط با اتباع خارجي است و اگر قرار باشد در گردشگري موفق شويم، حتي نه به آن اندازه 20ميليون در سال، به همين اندازهاي كه الان از عراق ميهمان داريم، لازم است كاركنان فرودگاهها، ايستگاههاي راهآهن، رانندگان تاكسي، كاركنان هتل و... را به زبان آنها آشنا كنيم. حالا كدام وزارتخانه و نهاد بماند!
در ستايش شفافسازي
زشتترين صحنه، چيزي است كه شايد بارها بسياري از ما در ادارات ديدهايم: كارمندي با فرد مراجعهكنندهاي لج ميكند و داد ميزند و ميگويد «من اصلا كار تو را انجام نميدهم!» معمولا فرد بخت برگشته آرام و زير لب التماس و عذرخواهي ميكند. صحنه زشت ديگر كه باقيمانده ميراث رژيم شاهي است، كرنش و دست به سينه ايستادن مردم جلوي مديران است. جالب است كه مردم با روساي 3 قوه و وزرا برخورد خودمانيتر و راحتتري دارند تا فلان مديركل اداره، مثل اينكه بيشتر مشكلات كاركردي از ناحيه مديران مياني است.
چهار براي اصلاح امور، عملكرد دستگاه قضا و سازمانهاي نظارتي كافي نيستند. وظيفه شهروندي و ملي ماست كه در مقابل درخواست رشوه و راهحلهاي غيرقانوني براي آنكه كار ما راه بيفتد، مقاومت كنيم. وقتي كارمندي درخواست رشوه ميكند دو حالت دارد:
الف - كار ما انجام شدني است و كارمند يا مدير مربوطه براي آنكه پولي به جيب بزند، آن را پيچيده و غيرقابل انجام جلوه ميدهد.
ب- درخواست ما غيرقانوني است و فرد خاطي با كارهاي غيرقانوني كه مسووليتش متوجه ما هم خواهد بود، قصد دارد كار ما را جلو ببرد. در هر دو صورت مشاركت ما در اين مفسده به ضرر كشور، خود ما و خيانت به آينده فرزندانمان است حتي اگر اين خطا به نظر كار كوچكي باشد.