ادامه از صفحه اول
تهران، شهر يكپارچه
دستاورد بزرگي است. صلح و همزيستي مدني در تهران طي اين دويست سال در حدي بوده كه مردمان از اقوام و مذاهب مختلف تقريبا هيچگاه نيازي به پناه بردن به خوديهاي قومي و مذهبي و ايجاد مناطق و محلههاي خاص قومي يا مذهبي نديدهاند. به عبارت ديگر، تركيب جمعيتي ناهمگون ايران به لحاظ قومي و مذهبي انعكاسي در تهران و ديگر شهرهاي بزرگ ايران به صورت ايجاد محلههاي متفاوت نداشته است. نتيجه اينكه ما در تهران برخلاف بسياري از شهرهاي خاورميانه محلههايي با اكثريتي از يك قوم يا مذهب بهخصوص نداريم. اين در حالي است كه بسياري از شهرهاي خاورميانه به درجات متفاوت دچار تنش يا خشونت مدني هستند و سطح تقابل قومي يا مذهبي در آنها بالا است. (برخي از شهرهاي اروپايي و امريكايي نيز دستخوش تعارضات نژادي و مذهبي يا اجتماعي- اقتصادي هستند.) تنش و خشونت در شهرها و اثرات مخرب آن بر زندگي روزمره مردم غالبا منعكس كننده مشكلات بزرگتري در كل كشور است. به طور كلي، شهر به عنوان عرصه مواجهه اقوام و فرهنگهاي مختلف ميتواند محل بروز تعارضها باشد. لذا در مواردي وجود تعارض با شهرنشيني ملازمه دارد. اما اين تعارضها وقتي مسالهساز است كه به تقسيم شهر، به تقابل خصمانه و به درگيري برسد. معمولا شرايط كشوري كه شهر در آن واقع است تعيينكننده است. تنشهاي قومي و مذهبي و نژادي در مواردي موجب تقسيم شهر به مناطق كاملا مجزا از لحاظ تركيب جمعيتي و گاه حتي جنگ تمامعيار بين اين مناطق شده است. بيروت، بلفاست، نيكوزيا، بغداد، كركوك، موستار، سارايوو و بسياري از ديگر شهرها در خاورميانه در اين رابطه قابل ذكرند. بغداد كه به سه منطقه سنينشين، شيعهنشين و كردنشين تقسيم شده، در سالهاي 2005 و 2006 شاهد جنگهاي تمامعياري در امتداد گسلهاي قومي و مذهبي در شهر بود. بيروت نيز 1959 و بعدا طي 15 سال (از 1975 تا 1990) جنگهايي با ماهيتي مشابه را تجربه كرد. شهرهايي مانند نيكوزيا و بيتالمقدس تحت تاثير چنين تنشهاي قومي و مذهبي دهها سال است كه تجزيه و عملا به دو منطقه متمايز تقسيم شدهاند. بسياري از ديگر شهرهاي خاورميانه، از جمله استانبول، دمشق، مدينه و... به درجات متفاوت با چنين مشكلي مواجه هستند. اقوام مختلف ايراني مانند تركها، كردها، لرها، بلوچها و... از ابتداي رشد شهرنشيني در ايران و مهاجرت بخشي از آنها به شهرهاي بزرگ عمدتا نيازي به ايجاد محلههاي خاص براي خود در اين شهرها نديدهاند و خانوادههاي مهاجر به طور مختلط و متناسب با شرايط اقتصادي، اشتغال و... در سطح شهر توزيع شدهاند. همين قاعده در مورد شيعيان و اهل سنت در تهران نيز هميشه حاكم بوده و در نتيجه محلههاي متمايز خاص اين يا آن مذهب در تهران شكل نگرفته است. پيروان برخي اديان مانند كليميان، زرتشتيان و فرق مختلف مسيحي نيز كه مطابق با سنت تاريخي تا دوره پهلوي اول تمايل به سكونت در مناطق خاص خود در سطح شهر را داشتند، به تدريج به زيست مختلط با ديگران متمايل شدند؛ به نحوي كه اكنون آميختگي مذهبي در مورد آنان نيز غلبه دارد. حتي آن دسته از كليميان و زرتشتيان و مسيحيان كه از حدود 50 تا 100 سال پيش اكثرا در محلههايي مانند عودلاجان و اطراف دروازه قزوين زندگي ميكردند با مشاهده درجه بالاي پذيرش و همزيستي مسالمتآميز در شهر، به تدريج در سطح شهر پراكنده شدند و اكنون همزيستي با همشهريان مسلمان وجه غالب زندگي آنان است. تنها وجود برخي كنيسهها، از جمله كنيسه يوسفآباد و كليساها، از جمله كليساي توما در اميرآباد و معابد زرتشتي، از جمله آتشكده آدريان در خيابان جمهوري، موجب حضور نسبتا بيشتر پيروان اين مذاهب در اطراف اين مراكز آن هم در حد 20 الي 30 درصد جمعيت محله شده است. اين ويژگي مثبت تهران و ديگر شهرهاي بزرگ ايران را كه انعكاس دوستي كهن و همزيستي صلحآميز اقوام ايراني و درجه بالاي امتزاج قوميتي در كشور است، بايد به فال نيك بگيريم؛ آن را نشانه سطح بسيار بالايي از بردباري ذاتي ما ايرانيان و نيز همزيستي قوميتي و مذهبي در سطح كشور بدانيم و با تمام نيرو براي پاسداشت آن بكوشيم. اين ويژگي همچنين نشان ميدهد كه ما ايرانيان طي يكي دو قرن گذشته مرحله گذار از قوم و قبيله و عشيره را طي كرده و يك ملت بزرگ و يكپارچه را به وجود آوردهايم.
تغيير جايگاه نفت
عامل ديگر اثرپذيري كم قيمت نفت از تحريمهاست. در دهه ابتدايي 90 كه ايران تحريم شد، بسياري از كارشناسان معتقد بودند كه با خروج نفت ايران از بازار 10 دلار به قيمت نفت افزوده شد. ولي در دور جديد تحريم، خروج نفت ايران و ونزوئلا از بازار، تاثير كمي بر قيمت گذاشت. در پايان بايد به اين نكته اشاره كرد كه نفت تا مدتها در كانال 50 تا 60 دلار باقي ميماند.
«برجام» و مسير اروپايي
اين در حالي است كه در حقيقت نه برجام با «تفسير امريكايي» و نه برجام با «تفسير اروپايي» قادر به عقب راندن ايران از حقوق واقعي خود در اين معاهده بزرگ بينالمللي نيست. از سويي ديگر هم اينك اعتبار برجام در ايران همراه با محك خوردن اروپاييها با آن توسط افكار عمومي ايران، تبديل به يك مساله بزرگ سياسي شده است. بدينترتيب اروپا نبايد با فرار از مسوليت خود و دستكم گرفتن «اراده ايراني» جايگاه مهم خود در برابر اصليترين قدرت خاورميانه (ايران) را از دست بدهد.