پرتغاليها در خليجفارس
مرتضي ميرحسيني
يك: سال 1507 در چنين روزهايي پرتغاليهاي دريانورد به فرماندهي آلفونسود آلبوكرك از تنگه هرمز گذشتند و وارد خليجفارس شدند. ابتدا جزيره هرمز و بعد از آن هم بندر گمبرون را به زور اشغال كردند و در مدتي كوتاه بخش وسيعي از خليجفارس را به زير سلطه خودشان كشيدند. ادعاي شاه ايران، اسماعيل صفوي درباره حاكميت بر اين نواحي را با طرح ادعاي متقابل رد كردند و گفتند كه آنچه اكنون در اشغال ماست بخشي از قلمرو دولت پرتغال محسوب ميشود. ميگويند خود آلبوكرك با نمايندگان شاه اسماعيل به گفتوگو نشست و به صراحت به آنها گفت كه ما اينجا را به زور گرفتهايم و از آن دست نميكشيم. به روايت لارنس لكهارت، آلبوكرك «در جواب توپ و تفنگ و نارنجك را نشان داد كه به شاه اسماعيل بگويد اين پولي است كه پادشاه پرتغال بدو داده تا به شاهان دستنشانده خود اهدا كند.» البته گويا خود او كه احساس ميكرد زيادهروي كرده است از اين تهديد پشيمان شد و هدايايي هم براي شاه اسماعيل فرستاد و از دوستي و تجارت و منافع مشترك آتي سخن گفت.
او چند ماه بعد به هند رفت، درگير مسائل و مشكلات فراواني شد و به ناچار مدتي طولاني، تقريبا تا اوايل سال 1515 در آنجا ماند. زمستان آن سال با چند كشتي جنگي مجهز به خليجفارس برگشت و بار ديگر هرمز و سواحل اطراف آن را اشغال كرد.
دو: شاه اسماعيل صفوي پاييز سال 881 خورشيدي در تبريز تاجگذاري كرد و پادشاهي نوپاي او كه دولت صفوي نام گرفت، رفتهرفته سراسر مرزهاي سنتي سرزمين ايران را به اطاعت خود كشيد. اما صفويان در جنوب، در ساحل خليجفارس با مهاجمان بيگانهاي از غرب اروپا مواجه شدند كه به كشتيهاي جنگي و توپهاي سنگين و سلاحهاي گرم و آتشين مجهز بودند. مهاجماني كه به ظاهر از گفتوگو و مذاكره استقبال ميكردند، اما در عمل حقي براي دولت ايران در تسلط بر سواحل و جزاير خليجفارس قائل نبودند. نخستين تلاشهاي دولت صفوي براي رخنه در هرمز به شكست انجاميد و كوششهاي بعدي هم نتايج پايداري نداشت و اثبات حق حاكميت ايران بر خليجفارس در آن مقطع ممكن نشد. بعد هم درگيريهاي پرهزينه با عثمانيها و جنگ چالدران پيش آمد و مساله هرمز و پرتغاليها از فهرست اولويتهاي دولت ايران خارج شد. بازگشت آلبوكرك با ناوگاني مجهزتر از قبل هم دشواريهاي تازهاي رقم زد و هزينه احتمالي مواجهه نظامي با مهاجمان را از چيزي كه بود بيشتر كرد.
لكهارت درباره شرايطي كه آن روزها ميان صفويان و پرتغاليها وجود داشت، مينويسد: «از آنجا كه شاه اسماعيل به تازگي از شكست چالدران به دست تركان عثماني سر بر آورده بود و به سبب آنكه ناوگاني در اختيار نداشت، مجبور شد مالكالرقابي پرتغاليان را بر جزيره هرمز به رسميت بشناسد.» حاكم هرمز دستنشانده مهاجمان باقي ماند و «پرتغال از اين زمان به بعد به مدت يك قرن نه تنها در خليجفارس داراي پايگاهي دريايي بود و با آن به رفت و آمد خليجفارس نظارت
داشت، بلكه از پايگاه بازرگاني درخوري هم برخوردار بود».