درباره رماني از ايتالو كالوينو
جادوي شهرهاي ناپيدا
نيلوفر صادقي
جهنم همين است كه در مقابل ماست؛ جهنمي كه هر روز در آن زندگي ميكنيم و با در كنار هم بودن آن را تشكيل ميدهيم. براي رنج نبردن از اين وضع دو راهحل وجود دارد. راه اول براي بسياري از آدمها آسان است: جهنم را قبول ميكنند و جزيي از آن ميشوند و ديگر آن را نميبينند. دومي راهي است پرخطر كه نيازمند توجه، شناخت و استمرار است. جستوجو و توانايي تشخيص اينكه چه كسي و چه چيزي در ميان جهنم، جهنمي نيست و اينكه آن را تداوم بخشيد و براي آن جاي باز كرد. (شهرهاي ناپيدا، ترجمه بهمن رييسي)
گور ويدال امريكايي ميگويد: شرح محتواي كتاب از دشوارترين كارهاي دنياست و اگر كتاب مربوطه شهرهاي ناپيداي ايتالو كالوينو باشد كه اساسا آب در هاون كوبيدن است. همين بس كه بگوييم رمانـ سفرنامه شعرگونه شهرهاي ناپيدا با حضور ماركوپولوي نامآشنا و قوبلايخان در قالب چند فصل كوتاه از شهرهاي خيالي ميگويد (در واقع كاتالوگي از 55 شهر خيالي، 11 دسته هركدام شامل 5 شهر) اما هر فصل ميخواهد دانهاي را در ذهن خواننده بكارد كه درباره همه شهرها يا مفهوم كلي شهر صادق است و راهي باز ميكند در راستاي شناخت علتهاي نامعلومي كه ما را به سوي ساختن شهر رانده و ميراند.
كالوينو خود ميگويد شهرهاي ناپيدا را قطعهقطعه و گاه با فاصله زماني طولاني آفريده و با عشقي ارسطويي همهچيز را طبقهبندي و پوشهپوشه كرده است. هر چه پوشهها قطورتر، معجوني كه از بههمآميختن آنها حاصل ميشود، غريبتر و نوشيدنش هيجانانگيزتر. جالب اينجاست كه كالوينو و شهرهاي ناپيدا مهر پستمدرن را بر خود دارند، بسياري كالوينو را از نمونههاي درخشان و تجلي تابناك پستمدرنيسم ميدانند، مثلا نيويوركتايمز زماني نام او را شانهبهشانه ديزنيلند و دانلد بارتلمي و گروه مانتي پايتان در فهرست برجستهترين تمثالهاي پستمدرنيسم آورد. كالوينو كه در ابتداي راهش حتي در دسته نئورئاليستها قرار ميگيرد و بعدتر و در كارهايي كه در دهه 1960 منتشر ميكند پستمدرني تمامعيار ميشود در شهرهاي ناپيدا (1972) اما بيشتر در مرز ميان وضعيت مدرن و پسامدرن و ادبيات مدرنيستي و پسامدرنيستي حركت ميكند. كالوينوي شهرهاي ناپيدا بر لزوم وجود آغاز و پايان تاكيد ميكند و در سخنرانياش در سال 1983 ميگويد: «كتاب بهمثابه فضايي است كه خواننده بايد وارد آن شود، خود را درون آن حس كند، لابه لاي صفحات آن بگردد، شايد هم كه خود را درون آن گم كند اما دست آخر بايد بتواند راه خروج يا راههاي خروج را پيدا كند و خود را از دنياي تخيلي كتاب به بيرون، به جهان مشخصي كه دور و بر او را فرا گرفته است برساند (از متن كتاب) .» اشاره معنيدار كالوينو در انتهاي كتاب به اهميت جستوجو و توانايي تشخيص اينكه چه كسي و چه چيزي، در ميان جهنم، جهنمي نيست و اينكه آن را تداوم بخشيد و براي آن جاي باز كرد (از متن كتاب) شاهدي است در تاييد نظر منتقداني كه ميگويند كالوينو شهرهاي ناپيدا را هر چند چندوجهي و با امكان جمعبنديهاي متفاوت اما در نهايت در مرز ميان وضعيت مدرن و پسامدرن بنا كرده است.