آب را انتقال ندهيم
جواد حيدريان
طرح انتقال آب بين حوضهاي يا انتقال آب از دريا به كوير، پيشينهاي بيش از 6 دهه در ايران دارد.
طرحهاي انتزاعي و البته با ظاهري ابتكاري، چند دهه قبل از انقلاب هم مطرح بود و همان زمان هم مخالفاني جدي داشت.
تراشيدن پيشاني البرز براي ورود هواي مرطوب به فلات مركزي ايران، اتصال دو درياي شمال و جنوب از طريق خط لوله و... مثالهايي از اين دست هستند.
اين طرح ها نشان ميدهد انديشه مديريت آب و مشكلات مربوط به آن، نهتنها ذرهاي تغيير نكرده كه نامعقولتر و منفعتطلبانهتر هم شده است.
مروري سطحي بر يافتههاي مكتوب و شفاهي در زمينه انتقال آب نشان ميدهد؛ منتقدان اين دست طرحها از جمله انتقال آب حوضه به حوضه يا انتقال از درياي خزر و خليجفارس به مناطق كويري را طرحهاي تخيلي و آميخته به شبهعلم تعبير كردهاند.
اگرچه برخي از آنها در حوضههايي مثل زايندهرود اجرايي شده و آشفتگيهاي جديدي را به وجود آورده است.
برخي نيز با دقت بيشتري به تبعات زيستمحيطي و از طرفي به تقاضا براي مصرف در صورت قطعي شدن چنين طرحهايي پرداخته و نسبت به آنها هشدار دادهاند.
طرحي كه 10 سال پيش مركز پژوهشهاي مجلس آن را غير كارشناسي و از نظر محيط زيستي غير قابل اجرا توصيف كرده بود و دولت وقت را با وجود آغاز پروژه انتقال آب خزر به سمنان وادار كرد پروژه را متوقف كند، اكنون در حال اجراست و از قضا مجوز لازم براي آغاز را از سازمان نظارتي كشور يعني سازمان حفاظت از محيط زيست دريافت كرده است.
حالا آنچه ماجرا را براي فعالان محيط زيست دردناكتر ميكند، شعارهاي دولت روحاني در حفاظت از محيط زيست بود اما پروژه انتقال آب خزر به استان سمنان پروژه غلط و پرهزينهاي است كه جنگلهاي تازه به ثبت رسيده هيركاني را در معرض تخريب بيشتر قرار ميدهد.
در تاييد اين ادعا مديركل منابع طبيعي مازندران با سند توضيح داده و به سازمان محيط زيست انتقاد كرده است، آلودگيهاي ناشي از انباشت نمك و زايدههاي طرح انتقال را بر انبوه زبالههاي مازندران ميافزايد، مصرف بيشتر آب در مناطق كويري و خشك ايران را بالاتر ميبرد و تقاضاهاي محلي براي انتقال آب حوضه به حوضه را وارد فاز تازهاي از تنشهاي اجتماعي ميكند.
اين روز و اين نوشته را به شهادت ميگيرم كه در صورت اجرايي شدن انتقال آب خزر، نبرد براي انتقال آب از حوضهاي به حوضه ديگر در ايران با صدور مجوز دولت وارد فاز بيبازگشتي از نابساماني محيطزيستي و اجتماعي ميشود و هزينه و تبعات ويرانگرش را زيست بوم با ارزش هيركاني و ديگر مناطق داراي منابع طبيعي و آبي ايران ميپردازد.
همچنين با اين انتقال زخمهاي كهنه در مناطق توسعه نيافته ايران و از جمله سيستان و بلوچستان كه در كنار اقيانوسي از آب لب تشنه است، باز ميشود و آن روز آب شور دريا، براي التيام هيچ زخمي مناسب نيست و درد محيطزيست ايران را جانكاهتر ميكند.