شبح ناشناخته سلاح به دست
مرتضي ميرحسيني
يك: در شايستگي قاجارها براي حكومت بر ايران از همان آغاز ترديدهاي زيادي وجود داشت و دوره كوتاه فرمانروايي آقامحمدخان هم به اين ترديدها پايان نداد. شاهان بعدي اين سلسله هر كدام با مجموعهاي از دشواريها و تنگناها مواجه بودند و چنانكه ميدانيد همگي آنها، هر يك به شيوه خاص خود در عبور از اين دشواريها و تنگناها ناكام ماندند. يكي قفقاز را به روسها تقديم كرد، ديگري به ناچار از افغانستان دست كشيد و بعدي با چند قرارداد مفتضحانه ايران را تا يك قدمي تبديل شدن به مستعمره پيش برد. مظفرالدينشاه كه پس از آنها به سلطنت رسيد به انقلاب و مشروطيت تسليم شد اما پسرش با كمك اجنبي به مقابله با جامعه برخاست و تاج و تخت خود را در اين رويارويي به قمار گذاشت. او باخت. درنهايت نوبت به احمدشاه رسيد كه حتي خودش باور داشت «براي سلطنت ساخته نشده است» و از اين رو نه ميخواست و نه ميتوانست نقش چنداني در سير حوادث زمانه ايفا كند. او هم آخرين تهماندههاي اعتبار قاجارها را به باد داد و روند پايان سلطنت آنها را شتاب بخشيد. به خلع خود از مقام پادشاهي هم با اعتراضي بيفايده واكنش نشان داد و مقابل آنچه حتمي ميپنداشت، مقاومت چنداني نكرد.
دو: بعد از كودتاي سوم اسفند 1299 بود كه رضاخان به مركز قدرت و تصميمگيري در كشور نزديك و رفتهرفته بر آن مسلط شد. ضرورت مهار ناآراميهاي به جاي مانده از جنگ اول جهاني هم حضور مردي مانند او را ابتدا در مقام وزير جنگ و بعد در جايگاه رييس دولت توجيه ميكرد و كمتر كسي نقش موثر او را در اعاده نظم و امنيت و ثبات زير سوال ميبرد. به قول عبدالحسين زرينكوب، رضاخان «يك شبح ناشناخته سلاح به دست» بود كه «به تازگي از تاريكيهاي قزاقخانه بيرون آمده و محيط عصر را مرعوب و مجذوب خود ساخته بود.» اما او و جرياني كه او پشتيباني ميكرد به نخستوزيري راضي نبودند و براي تصاحب و انحصار كامل قدرت ميكوشيدند. ابتدا طرح جمهوري در ايران و رياستجمهوري رضاخان سردار سپه را پيش كشيدند اما اين طرح با مخالفهاي زيادي مواجه شد و به شكست انجاميد. هر چند به قول محمد قائد «مخالفان سردار سپه با او به عبث بر سر عنوان آتياش كشمكش ميكردند.» جريان حامي رضاخان بعد از شكست طرح جمهوريت، نقشه ديگر خود يعني حفظ نظام پادشاهي مشروطه اما تغيير خاندان سلطنتي را پيش كشيدند و اجراي آن را از مسير مجلس شوراي ملي دنبال كردند. اين بار كار آنان پيش رفت و نهم آبان 1304 خلع قاجارها از سلطنت به تصويب رسيد. مجلس اداره امور كشور را به دولت موقتي سپرد كه رييس آن رضاخان بود. همين مجلسيها چندي بعد خودشان را مجلس موسسان ناميدند و طي جلسهاي در اواخر آذر روي واگذاري سلطنت به خاندان پهلوي توافق كردند. رضاخان سردار سپه كه از اين پس والاحضرت رضاشاه خوانده ميشد در 16 سال زمامدارياش بسياري از اهداف انقلاب مشروطه و روياهاي آزاديخواهان و روشنفكران زمانه را البته به سبك و سياق رايج در ديكتاتوريها محقق كرد و باز به قول قائد اين «مرد قوي تقريبا تمام آرزوهاي ديرينشان را برآورد اما به بهاي غرور و روحيه و شخصيت ملت».