• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۳۰ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4499 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۹ آبان

بازگشت

پريا درباني

پيش‌تر مصاحبه‌اي با يكي از زن‌هاي ابوبكر بغدادي خواندم كه گفته بود او را نه با نام ابوبكر بلكه به نام «ابراهيم عواد» مي‌شناخته. گفته بود كه رفتار شوهرش در خانه مثل باقي مردها بوده. مدرك دكترا داشته و در دانشگاه تدريس مي‌كرده. بي‌صدا و كم‌حرف بوده و سر در كتاب داشته. با بچه‌ها بسيار خوب رفتار مي‌كرده؛ طوري كه زن هيچ نگراني بابت فرزنداني كه از ازدواج قبلي خويش به خانه‌ ابراهيم آورده بوده، احساس نمي‌كرده.زن گفته بود كه از آزار و اذيتِ هوويش گريخته. تنها شكايتي كه از شوهرش داشت اين بود كه «گاهي خيلي دير برمي‌گشت. يا بي‌خبر، چند روزي به خانه نمي‌آمد.» بعد از رفتنِ زن، ابراهيم با او تماس مي‌گيرد و از او مي‌خواهد كه برگردد، اما جواب منفي مي‌شنود و تمام. زن گفته بود كه هيچ باور نمي‌كرده شوهرش خليفه باشد و وقتي در اتاق بازجويي عكسي را به سمتش سُرانده‌اند، تازه دانسته چه خبر است.يك طرف شرح حال ابراهيم عواد را مي‌خواندم، طرف ديگر تجاوز ابوبكر بغدادي به جان و مال و آسايش آدم‌ها.مگر مي‌شود؟ شايد زن براي امنيت خود و فرزندانش اين چيزها را سر هم كرده.وقتي خبر مرگ ابوبكر بغدادي آمد؛ ياد مصاحبه افتادم. شايد هم زن راست مي‌گفت. در كدام‌يك از نقاشي‌هاي هيتلر رد خون و آتش پيدا است؟ ناپلئون به همسرش عشق مي‌ورزيد. رضاخان عادت داشت به رسم بچگي‌اش بخوابد. چند وقت پيش –آن زمان كه روي آسفالت خيابان‌ها شهد توت جاري بود و پروانه‌ها آسمان را تسخير كرده بودند- مرد خوش‌نامِ شهر مگر اسلحه را سمت زنش نگرفت؟ يا همين خودِ من، عاصي از سر و صداي كفترچاهي‌ها، مگر راه لانه‌شان را نبستم؟زيرنويس اخبار تندتند عوض مي‌شد. «آزمايش DNA، مرگ بغدادي را تاييد كرد.» اما به اين چيزها نمي‌شود اعتماد كرد. به گمانم آنكه پيش از انفجار، در انتهاي دالانِ مخفيگاه، فرزندانش را در آغوش گرفته بود و ترسان و لرزان گريه مي‌كرد، ابوبكر بغدادي نبود. ابراهيم عواد بود كه خيلي دير و نابهنگام به خانه برگشته بود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون