• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۳۰ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4499 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۹ آبان

زمان

سروش صحت

خيابان شلوغ بود. تاكسي پيچيد توي يك خيابان فرعي و بعد يك خيابان فرعي ديگر. مردي كه جلوي تاكسي نشسته بود، گفت: «اي واي... اينجا محله بچگي‌هاي منه، من اينجا بزرگ شدم.» بعد كوچه‌اي را نشان داد و گفت: «خانه ما تو اون كوچه بود. چقدر همه چيز عوض شده... اينجا يك بقالي بود كه ديگه نيست. هيچ‌كدام اين ساختمان‌ها نبودن. همه خانه‌ها يه طبقه يا دو طبقه بودن... محله‌مون مونده ولي هيچي‌اش مثل اون موقع‌ها نيست.» زني كه عقب تاكسي نشسته بود، پرسيد: «چند سال پيش اينجا زندگي مي‌كرديد؟» مرد گفت: «بيست و هفت، هشت سال پيش.» زن با خودش زمزمه كرد: «بيست و هفت سال پيش من كجا بودم؟» بعد نفس عميقي كشيد. راننده گفت: «همه چيز عوض مي‌شه.» زن گفت: «نه، بعضي چيزها هيچ‌وقت عوض نمي‌شه.» راننده گفت: «اون‌ها هم عوض مي‌شن، همه چيز عوض مي‌شه.» بعد دوباره پيچيد تو خيابان اصلي.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون