ايران و خاورميانه جديد
درواقع ما شاهد جهان جديدي هستيم كه در آن امريكاييها جايگاه خود را به عنوان پليس جهاني به قدرتهاي منطقهاي مانند ايران واگذار ميكنند؛ قدرتهاي منطقهاي كه با ساير قدرتهاي بزرگ مانند چين و روسيه همكاري ميكنند. كنارهگيري امريكا به طور سيستماتيك با ناكاميهاي ديپلماتيك اروپاييها نيز همراه است. آنها در مواجهه با سياست انزواطلبي ترامپ، با وجود تعهد جدي خود به چندجانبهگرايي، عدم اتحاد و بينش منسجم خود را هم در مديريت پرونده ايران و هم در خروج نيروهاي امريكا از سوريه آشكار كردند. با كمال تعجب، اين درگيريهاي سياسي باعث تضعيف اعتبار آنان در كشورهاي حوزه خليج فارس شده است.
بنابراين، آنچه اكنون در خاورميانه مشاهده ميشود يك ساختار جديد اقتصادي، استراتژيك و سياسي به نفع ايران است. در مواجهه با اين وضعيت، جبهه مشترك كشورهاي عربي و اسراييل نيز موفقتر از استراتژي امريكا نبوده است. در حالي كه بنيامين نتانياهو براي بقاي سياسي خود تلاش ميكند، امارات متحده عربي و عربستان سعودي اكنون تصديق كردهاند كه تنها با گفتوگو با تهران ميتوان تنشها را كاهش داد و به يك راهحل سياسي براي بحرانهاي متعددي كه منطقه را بهطور مرتب متلاطم ميكند دست يافت و آغازگر آن راهحلي براي رهايي از باتلاق يمن است.
آنچه باراك اوباما در تلاش بود تا با مسير ديپلماتيك نزديكتر به ايران به كشورهاي عربي نفتخيز بفهماند اكنون دونالد ترامپ آنان را ملزم به پذيرش دردناك آن ميكند. امريكاييها خاورميانه را ترك ميكنند و ديگر قادر به محافظت از همپيمانان خود نخواهند بود. به علاوه، اين شامل هزينههاي قابل توجهي براي امريكا است كه در قبال آن چيز بسيار كمي، يعني كمتر از 10 درصد نفت توليد شده توسط كشورهاي عربي نفتخيز عايدش ميشد. راجر استرن، محقق دانشگاه پرينستون تخمين ميزند كه تلاش امريكا براي تامين امنيت خليج فارس از سال 1976، سالانه به اندازه كل مخارج نظامي امريكا در طول جنگ سرد هزينه داشته است.
كشورهاي حاشيه خليجفارس به ويژه كشورهاي عربي نفتخيز بايد امنيت خودشان را تامين كنند و اين لزوما چيز بدي براي استقلال آنها نيست. با ايجاد همكاريهاي امنيتي منطقهاي، كنترل بيشتري بر آينده خود خواهند داشت و در عين حال ثبات منطقه نيز تضمين ميشود. كاملا غيرطبيعي است كه در سال 2019 خاورميانه متزلزل در اثر بحرانها و تنشهاي مداوم، تنها منطقهاي در جهان باشد كه هنوز فاقد چنين ساختاري است.
از اينرو، «شوراي امنيت خليجفارس» ميتواند تنش بين ايران، عراق و كشورهاي عضو شوراي همكاري خليجفارس را از طريق يك مجمع نهادي و گفتوگوهاي منظم و به ويژه با پيوند اعضا توسط پيمانهاي غير تهاجمي تسكين بخشد. متحدان سنتي آنان يعني اعضاي دايم شوراي امنيت سازمان ملل، اتحاديه اروپا و واردكنندگان عمده نفت مانند هند يا چين قادر هستند با ايفاي نقش ميانجي و ترويج گفتوگوهاي منطقهاي اثربخشي آن را تضمين كنند.
حل بحرانها در خاورميانه هرگز كار آساني نبوده است. اما سردار قاسم سليماني شخصا اين مساله را به صراحت توضيح داد: راهحل نظامي فقط باعث تقويت مخالفان غربيها و به ويژه امريكاييها در منطقه ميشود. يك سردار ايراني و كارشناس خبره تاكتيك از ناسازگاريها و اشتباهات آنان براي پيشبرد موفقيتآميز استراتژي ايران بهره برده است. بدون ترديد، ايجاد يك مجمع براي تامين امنيت و گفتوگو در خاورميانه قدرت نظامي را كاهش ميدهد اما شايد امكان خاتمه بخشيدن به دههها ناامني رايج در منطقه و تهديد جهاني را فراهم سازد.