مرگ بغدادي، پايان داعش؟
در همين راستا واكنش ايران يك واقعيت سياسي ملموس را برجسته ميكند: مرگ بغدادي نشاني از پايان تروريسم يا فرقهگرايي نخواهد بود. احتمالا مرحلهاي از سازگاري و ساماندهي مجدد به دنبال تضعيف فعلي داعش وجود خواهد داشت كه ممكن است روند آن با اختلافات پي در پي و رقابت كاهش يابد، اما به هيچوجه خطر آن از بين نميرود. علاوه بر اين، داعش هنوز يك منبع عظيم مالي (بين 50 تا 300 ميليون دلار طبق برآورد سازمان ملل متحد) در اختيار دارد كه به آن امكان تغذيه سلولهاي خفته و بسيج مبارزان در سوريه، عراق و سراسر جهان را ميدهد. عناصر بسياري داعش را به يك تهديد بالقوه و ثابت تبديل ميكنند كه اكنون مشتاق نفوذ به مناطق پرتنش ديگر مانند شرق آفريقا يا آسياي جنوب شرقي است. بنيادگرايان تروريست مانند مار چند سر (در اساطير يوناني) هستند كه به جاي هر سر قطع شده آن سرهاي ديگر ميرويد. آنان هميشه قادر به سازگاري با فقدان رهبران خود بودهاند. همانطور كه مرگ اسامه بنلادن منجر به پايان يافتن القاعده نشد، مرگ ابوبكر بغدادي نيز به پايان داعش نخواهد انجاميد. اين دو جنبش با انگيزه سازگاري براي بقا تا زماني كه دلايل ايجاد آنان برطرف نشوند، متوقف نخواهند شد. چندين دهه است كه اين جنبشها با وجود انزجار شديد جهان عرب تغذيه شدهاند.
داعش و القاعده بر اساس زمينه عقيدتي واحدي تاسيس شدهاند كه از ميان بردن نماد آنها را امري دست نيافتني و مشكل ميكند. در حدود بيست سال پس از واقعه 11 سپتامبر 2001 و چهل سال پس از آغاز جهاد در افغانستان، انگيزههاي امروز آنان همان انگيزههاي ديروز است: افكار مرگبار اما منسجم كه به اشخاص در افغانستان هويت ميبخشد، از همگسيختگي اجتماعي يا در حاشيه بودن، جستوجوي دليلي براي وجود و دلواپسي در مورد پيشرفت و جهاني شدن، دولتها و نهادهاي فاسد كه پاسخگوي نيازهاي مردم خود و حتي كمترين خواسته جوانان نيستند، درگيريهاي بيپايان، ناامني و سرخوردگي تقويت شده با مداخلهگرايي غربيها. تفاوت عمده و مهم با جهاديهاي ديروز آشكارا در توسعه فناوريهاي ارتباطي جديد و سهولت دسترسي به آن نهفته است كه اكنون امكان بسيج بيسابقه را براي آنان فراهم ميكند. اين موضوع تصوير واقعي از معضلي كه جهان اسلام امروز با آن مواجه است را منعكس ميكند. در لبنان و عراق تظاهراتكنندگان شعار دموكراسي سر ميدهند، در حالي كه محافظهكارترينها خواه ساكن يمن، آفريقا يا آسياي جنوب شرقي دقيقا به دليل تندروي و بيرحمي داعش كه حتي القاعده نيز قادر به رقابت با آن نيست بدان وفادار هستند. داعش با وجود نابودي رهبر خود احتمالا از هرج و مرج منطقهاي و به ويژه اختلافات ميان دشمنانش بر سر بازسازي و توسعه به شكل ديگري بهره خواهد برد. مابين تظاهرات از يك سو و تروريسم از سوي ديگر، خاورميانه هميشه به دنبال يك الگوي سياسي جديد است. اگر مداخله نظامي در كوتاهمدت براي مبارزه با جنبشهاي تروريستي يك ضرورت باقي بماند، فقط اقدامات سياسي قاطع براي ثبات منطقه و اطمينان از استقلال دولتها بهطور موثر قادر به كاهش فعاليتي است كه داعش و عناصر آن هنوز قادر به انجام هستند.