تهديد سلامت روان زنان و كودكان با ترويج چندهمسري
سعيده امينيكاشاني| ازدواج نوعي قرارداد عاطفي، جنسي، اجتماعي و... بين يك زوج است و لازمه اين قرارداد نيز مانند هر قرارداد ديگر، آگاهي طرفين از مفاد موجود و رضايت نسبت به آنهاست. به صورت فرهنگي در جامعه مركزي ما قرارداد ازدواج با ازدواج مجدد همخواني نداشته و معمولا هيچ پيشفرضي مبني بر اينكه قرار است همسر دوم وارد زندگي شود، نيست. در ساختار فرهنگي بسياري از خانوارهاي ايراني، نقض اين قرارداد نانوشته فرهنگي، به معناي نقض قرارداد ازدواج است. اين در حالي است كه در اين حالت ازدواج در بسياري از موارد به جا ميماند و از سوي طرفين باطل نميشود اما يكي از طرفين رابطه -كه در فرهنگ ما «مرد رابطه» است - هيچ نيازي به فسخ قرارداد نميبيند و طرف ديگر (زن رابطه) هم براي خود حق شكايتي قائل نشده و به اصطلاح ميسوزد و ميسازد؛ در اين شرايط همسر اول راضي به حضور همسر دوم نيست، اما در ازدواج باقي ميماند. مشكل اصلي از زماني آغاز ميشود كه در شرايطي كه همسر اول نسبت به اين موضوع رضايت ندارد، قدرت و حق مخالفت را نيز براي خود قائل نيست. در صورتي كه آموزههاي كودكي نظير استقلال و خودمختاري براي زنان عذاب وجدان و احساس گناه به همراه داشته باشد، آنان در بزرگسالي نيز حق اعتراض نسبت به موضوعاتي كه از آن رضايت نداشته باشند را نخواهند داشت و قرار گرفتن اين زنان در شرايطي كه زندگي عاطفي و زناشويي خود را در معرض تهديد ببينند، موجب به خطر افتادن سلامت رواني آنها در خانواده ميشود. نقش زن و مادر در خانواده از اركان اصلي حفظ كيان و سلامت خانواده محسوب ميشود و در صورتي كه زنان نتوانند در خانواده خود احساس امنيت كنند، اين احساس ناخشنودي در وهله اول به فرزندان منتقل ميشود و آرامش رواني آنان را نيز سلب ميكند، به اين ترتيب دور از انتظار نيست كه سلامت رواني بخش زيادي از جامعه دچار چالشهاي جدي شود.
روانشناس