• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4511 -
  • ۱۳۹۸ شنبه ۲۵ آبان

صداي فرودستان

احمد طالبي‌نژاد

به گمان من فريدون گله در سينماي ايران يك آدم استثنايي بود؛ يك سينماگر غريزي با نگاه تند انتقادي نسبت به شرايط اجتماعي و فرهنگي زمانه خود. بعضي‌ها از جمله من او را با ژان پير ملويل فيلمساز فرانسوي مقايسه مي‌كنند كه غمخوار لمپن‌ها بود. گله هم يك چنين ويژگي‌هايي داشت. اگر چه خودش در خانواده مرفه به دنيا آمده و بزرگ شده بود ولي از همان فيلم‌هاي اولش و فيلمنامه‌هايي كه براي ديگران مي‌نوشت غمخواري و همدلي با آدم‌هاي فرودست و حاشيه‌نشين جامعه را داشت. البته براي خيلي از فيلمسازان فيلمنامه‌هايي نوشت كه اغلب آنها آثار درخشان نشدند اما وقتي خودش دست به كار شد فيلم‌هاي ماندگار و تاثيرگذاري ساخت. فيلم «زير پوست شب» او يك فيلم كاملا انتقادي درباره شعارهاي نظام حكومتي آن زمان بود. يا در فيلم «دشنه» او براي اولين‌بار سراغ ساكنان محله بدنام تهران رفت و با نگاهي غمخوارانه به زندگي اين آدم‌ها در آن فضاي تلخ پرداخت. در واقع او به جاي تيپ‌سازي، تك‌تك اين آدم‌ها را شخصيت‌پردازي كرد.

البته بهترين و كامل‌ترين فيلم او كه هنوز هم خيلي‌ها با ديدنش حيرت مي‌كنند كه چقدر استادانه و موفق از كار درآمده فيلم «كندو» است كه اثر ممتازي در كارنامه او و يكي از كالت‌هاي سينماي ايران به شمار مي‌رود. داستان فيلم تلفيقي از نگرش اجتماعي با حال و هواي عرفاني است. ابي شخصيت اصلي فيلم كندو يك لمپن بي‌خانمان است كه در هفت مرحله به نوعي بلوغ دست پيدا مي‌كند. ما تكامل اين انسان را در اين فيلم به شكل و شمايل اجتماعي مي‌بينيم، البته گله پيش‌تر در «مهر گياه» گام‌هايي در جهت همسو كردن مسائل فلسفي و عارفانه با نگاه اجتماعي برداشته بود اما فيلم «كندو» اهميت ويژه‌اي در كارنامه‌اش دارد. حتي فيلم «ماه عسل» كه تقريبا از فضاي مانوسش دور بود رگه‌هايي انتقادي به طبقه بورژوازي و اشرافي دارد.

به هر روي مي‌خواهم بگويم آن چيزي كه دوستان فريدون گله از او مي‌گويند او آدم نامتعادلي بود. نامتعادل يعني جمع نبوغ، خلاقيت و جنون. آن‌طوركه تعريف مي‌كنند او پر از تلاطم و بي‌قراري بود و حتي شايعه‌اي هم مطرح بود كه فيلمنامه را از روي كاغذ سفيد مي‌خواند اين يعني در لحظه داستان خلق كردن اما آنچنان اين خلاقيت با بيان مسائل اجتماعي دقيق و ظريف تنيده مي‌شد كه متقاعد‌كننده بود.

افسوس مي‌خورم از اينكه او در مقطعي از زندگي‌اش مجبور شد وطنش را ترك كند و وقتي هم برگشت مي‌خواست براي سينما كاري كند و فيلمي بسازد اما جلوي پايش سنگ‌ها انداختند و مانع فعاليتش مي‌شدند و نتيجه‌اش يك انزواي طولاني بود كه تا واپسين دم عمر گرفتارش بود. به اين ترتيب هم خودش و هم سينماي ايران از اين آتش‌فشان خاموش بي‌بهره ماندند اما همان تعداد اندك فيلم‌هايي كه از او باقي مانده، آثار تاثيرگذار و ماندگاري در سينماي ايران هستند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون