كتابخواني مخل زندگي نيست
جمال ميرصادقي
كتابخوانها دو دستهاند؛ كساني كه داستان ميخوانند و آنها كه معتقدند بايد سراغ موضوعات تخصصي رفت و زمان و وقت را براي خواندن رمان هدر نداد. گروه اول زندگي متنوعي دارند و ذهنشان باز است. آنها فراتر از جنبه عيني به وجه ذهني زندگي نيز توجه ميكنند و گروه دوم تنها تمركزشان بر عينيتها است. گروه اول البته به دو دسته تقسيم ميشوند، آنها كه به محتواي اثر توجه ميكنند و دسته ديگري كه داستانهاي عامه پسند را ترجيح ميدهند، در مواجههاي كه با يكي از اعضاي دسته دوم در يك كتابفروشي داشتم ميگفت ميخواهد سرگرم شود و سپس كتاب را به گوشهاي بيندازد. او حوصله داستانهاي حزنانگيز يا رماني كه او را به تامل وادارد، نداشت. اين در حالي است كه آثار ماندگار ادبيات آثاري هستند كه بتوان آنها را از سويههاي مختلف تاريخي، اجتماعي، روانشناسي و... بررسي كرد.
با وجود تفاوتهايي كه در سبك و شيوه زندگي دو گروه وجود دارد، نفس كتابخواني آنها را در يك گروه قرار ميدهد، گروهي كه متاسفانه در ايران بسيار اندكند. درباره سرانه مطالعه در ايران بسيار گفته شده و برخي اين استدلال را ميآورند كه قيمت كتاب و شرايط دشوار اقتصادي ما را به عدم اختصاص بودجه براي كتابخواني سوق ميدهد، آيا اين استدلال پذيرفته است؟ در امريكاي لاتين كه زندگي در وجه اقتصادي خود براي مردم به آساني نميگذرد، سرانه مطالعه پايين نيست و در اين كشورها شاهد ظهور نويسندگان بزرگي مانند يوسا و ماركز هستيم. پس دليل اين بيعلاقگي به مطالعه در ايران از كجاست؟ من دليل اين امر را وجه فرهنگي آن ميدانم. ذهنيتي براي ما شكل گرفته كه بر مبناي آن آنها كه كتاب ميخوانند از زندگي عقب ميافتند و مطالعه و به ويژه داستان مخل رشد است. اين ذهنيت از كجا شكل گرفته؟ آيا حكومتها در آن دخيل هستند يا خير؟ به خاطر دارم پيش از انقلاب زماني در دفتر دكتر خانلري در مجله دانش بودم، اشرف پهلوي با ايشان تماس گرفته بود و دكتر خانلري بسيار عصباني بود، او ميگفت اشرف پهلوي به او گفته سپاه دانش باعث آگاهي مردم ميشود و آنها را به جان حكومت مياندازد بنابراين دكتر خانلري بايد شيوهاش را تغيير دهد. يك هفته بعد دكتر خانلري از سپاه دانش استعفا داد. او نميتوانست برخلاف منش و اعتقاداتش كار كند و از اين رو حاضر به انجام هر كاري نبود، برخلاف نويسندههاي سفارشي نويس كه با وزش هر بادي گرايشهايشان تغيير و رنگ عوض ميكردند. نويسندههاي گروه دوم به سرعت گرد فراموشي بر نام و آثارشان پاشيده ميشوند و گروه اول در جهان ادبيات ماندگار ميشوند.