كاتوزيان، تاريخنگار و ايرانشناس
رضا مختاري اصفهاني
محمدعلي همايون كاتوزيان كه در محافل علمي غرب با نام هما كاتوزيان شهره است، تاريخنگاري نظريهپرداز است. او كه از عرصه عملي سياست پا به وادي دانش تاريخ و سياست نهاده، سعي كرده در تحقيقات تاريخي خود اصول علمي را مدنظر قرار دهد. هرچند در اين باره نگاه علمي او نيز متاثر از علايق و پيشينه سياسي اوست. در اين باره علقههايش به خليل ملكي و خاستگاه سياسياش از نيروي سوم موجب شده پژوهشهايش درباره نهضت ملي به نيروي سوم محوريت بدهد يا با انتشار خاطرات خليل ملكي به شناخت جامعه ايران از او ياري برساند. همچنين با برساختن نظريه در حوزه تاريخنگاري سعي كرده از دل مصاديق تاريخي به نظريه برسد نه از دل نظريه برساخته ديگران به تحقيق تاريخي بپردازد. در حاليكه متاسفانه در دانشگاههاي ايران همچنان در بر پاشنه تكيه بر نظريات غربي بدون توجه به تفاوتهاي فرهنگي و اجتماعي جامعه ايران با محل توليد اين نظريات ميچرخد.
نكته آنكه نظريات خود كاتوزيان هم دچار همين وضعيت شده و برخي بدون نقد و بازبيني آنچه كاتوزيان گفته و بيتوجه به يافتههاي جديد، آنها را تكرار ميكنند. از جمله نظريه او تحت عنوان «شبهمدرنيسم» براي نفي تحولات دوره پهلوي اول توسط برخي به يك اصطلاح سياسي تبديل شده است. در حاليكه اين نظريه مانند هر نظريهاي قابل نفي و اثبات است. اما آنچه مهم است اينكه كاتوزيان با اشرافي كه بر تاريخ و فرهنگ ايران دارد، بدون تكرار سخنان ديگران، فهم جديدي از تاريخ ارايه ميكند؛ بهطوريكه در تفاوت دوره اول سلطنت رضاشاه با دوره دوم، به تفاوت ديكتاتوري و استبداد اشارت دارد. يا جامعه ايران را جامعه كوتاهمدت معرفي ميكند. هرچند برخي بر اين نظريه تاختند و نگاه او را شرقشناسانه دانستند.
نكته ظريف آنكه منتقدان خود به نظريه شرقشناسي ادوارد سعيد متوسل و از اشراف كاتوزيان بر تاريخ و فرهنگ ايران به عمد يا به سهو غافل شدند. البته اين سخن به معناي غفلت از كاستيها و برخي لغزشهاي كتاب «ايرانيان» نيست. چنانچه برخي تحليلها و خوانشهاي او از تاريخ متاثر از ادبيات چپ است. بهطوريكه درباره بعضي حوادث و شخصيتها نگاهش چندان به صواب نيست. اما آنچه همايون كاتوزيان را در ايران و غرب به عنوان ايرانشناسي توانا و برجسته نمايانده، تعمق او در ادبيات است. او هم در زندگي و آثار سعدي نيك نگريسته و هم صادق هدايت را از جنبههاي مختلف بررسي كرده است. شعر و ادبيات مشروطه را خوانده و به فرامتنها توجه كرده است. او را ميتوان از آخرين بازماندگان نسلي از ايرانشناسان مقيم غرب دانست كه به ظرايف زبان فارسي آگاه و آشناست و يافتههاي خود را به زبان بينالمللي به جهان عرضه ميكند. از همين رو تاريخنگاري او درباره ايران، جهاني است.